دانلود رمان صورتک ها نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا
موضوع رمان: روانشناسی
نویسنده رمان: غزل سادات
تعداد صفحات: 379
خلاصه رمان: سامین یک دختر مبتلا به اختلال ترانس هستش. سالیان سال نتونسته برای خودش دوست صمیمی داشته باشه. حتی نتونسته خودشو با یه جمعی سازگار کنه، تو جمع دخترونه نتونسته دووم بیاره، تو جمع پسرونه هم اونو قبولش نکردن. سالها به همه گفته چه مشکلی داره اما یا اونو مسخره کردن یا تهدیدش کردن که مشکلشو علنی مطرح نکنه، سامین روابط عمومی خوبی نداره، با همه در حال جنگ و ستیزه، به خاطر اینکه باهاش بدرفتاری شده و حرف های منطقیش با خشونت جواب داده شده
قسمتی از متن رمان صورتک ها
سلام .ورودي جدید هستین؟ بله…میشه کارت دانشجویی نشونم بدی کارتم را نشان دادم. لبخند زد:
ورودتون به دانشگاه رو تبریک می گم. بفرمایید اینم بسته ي پذیراییتون. داخل سالن شلوغه. ممکنه مجبور باشین سرپا بمونین. قبلا عذر خواهی می کنم.دانشجوها که با بسته را گرفتم و داخل سالن شدم. صداي موزیک سنتی به گوشم رسید. به همراهش صداي کف زدن
موزیک همراه شده بود.
ازدحام جمعیت مانع از دیدن کسانی بود که هنر نمایی می کردند. تمام صندلی هاي سکوها پر شده بود. عده ي زیادي از دخترها و پسرها روي صندلی هایی که وسط سالن گذاشته شده بود نشسته بودند. تعداد هم بین آنها. با بسته ي پذیرایی توي دستم. و کلاسور قهوه اي رنگی در دست کسانی که ایستاده بودند زیاد بود. من دیگرم. با کیف کوله پشتی که مثل کودکان ابتدایی از هر دو طرف روي شانه هایم بود و مقنعه اي که تا فرق سرم
نبال چهره اي آشنا. عقب رفته بود.
چشمانم به دنبال جاي خالی دست نیافتنی می چرخید. و در کمال نا امیدي به کسی مثل فهیمه، المیرا و یا حتی سامین. درب ورودي دوباره باز شد و چندین پسر و دختر وارد سالن شدند. با فشار جمعیت بیشتر به داخل سالن فرستاده شدم. کسی از پشت سرم به کوله ام فشار می آورد: خانم برو جلو اي تداخل کرد. مرا که دید نیشش تا بنا گوش باز شد: به به، خانم قهوه برگشتم و چشمانم با چشمان همان پسر بوفه خور. ببخشید بابت صبح که قهوه نداشتیم. با خشم نگاهش کردم. با نیشخند جوابم را داد…