دانلود رمان طرد شده نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا
موضوع رمان: عاشقانه، فانتزی
نویسنده رمان: جیمن ایو
تعداد صفحات: 1282
خلاصه رمان: پدرم مرتکب یه اشتباه وحشتناک شد و فقط من باقی موندم تا تاوان کارش رو پس بدم! به عنوان گرگینه ای که تو یه گروه قدرتمند بزرگ شده؛ من باید به بهترین شکل ممکن زندگی میکردم. اما بعد از اینکه پدرم سعی کرد رهبرمون رو به قتل برسونه، به من برچسب یه خائنِ منفور، طرد شده، کثیف و به درد نخور زده شد! وقتی دیگه نتونستم زندگی بین گرگینه‌های گروه رو تحمل کنم، فرار کردم؛ اما ظاهرا اون‌ها دوست نداشتن کیسه بوکسشون که من بودم رو از دست بدن. تورین، پسر رهبر گروه، اومد دنبالم تا قبل از اولین تغییرشکلم، منو به گروه برگردونه. با اولین تغییرشکل معلوم میشد که جفت واقعی من کیه. من هیچوقت نتونستم پیش‌بینی کنم که جفت گرگ من، ممکنه کی باشه؛ اما اون لحظه‌ای که گرگم به چشم‌های تورین نگاه کرد، وجود من پر از شور و امید شد که حداقل یه آینده روشن درانتظارمه…
قسمتی از متن رمان طرد شده
نمیشه فکر نکنم لازم باشه بهت یادآوری کنم اصلا برات خوب نیست که بخوای جلوم رو بگیری و تو کار من دخالت کنی. دودی به حدی متورم شده بود که تمام عصب های درونش نمایان شدن جرقه های الکتریکی سر تا سر بدن تیره و دود مانندش رو فرا گرفته بودن؛ اما دختر فرشته هیچ ترسی از خودش بروز نداد تنها واکنشی که از خودش نشون داد، این بود که دودی رو نادیده گرفت و از کنارش رد شد.
گفت: ما زود برمیگردیم. بعد دری که به سرزمین آنور مداس ختم میشد رو باز کرد. نور شدیدی اطرافم رو در برگرفت و من فورا چشم هام رو بستم… به وضوح میتونم بگم شدید ترین نوری بود که تا حالا تو عمرم میدیدم. نمیدونم این دفعه قراره با چه چیزی روبه رو بشم. فکرم به سمت بازی هایی که سرنوشت سر راهم قرار داده بود، کشیده شد. از زمانی که به صورت اتفاقی از اون گذرگاه عجیب سر درآوردم و وارد این دنیای جدید شدم… و تو این
چند هفته، با مردی زندگی کردم که علاوه بر خرخرهای گوش خراش و نگاه های خشمگینش، چندتا اتفاق کوچیک دیگه هم بینمون رخ داد! اما هیچ کدوم از این ها اهمیتی ندارن. بعد از یه مدت تقریبا طولانی این اولین باره که قراره طعم آزادی رو بچشم من و گرگم عمیقا برای لمس این حس شیرین ته مام هوای اینجا سرزمین انور مداس… حتى بهت احساس آرامش میداد! با تمام وجود میتونستم عطر لذت بخش صلح و آرامش رو حس کنم و حریصانه این هوا رو به ریه هام می کشوندم.
