دانلود رمان طلاق نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا
موضوع رمان: عاشقانه، اجتماعی
نویسنده رمان: estahrij
تعداد صفحات: ۱۹۶
خلاصه رمان: داستان درباره ی زندگی دکتریست که خانمش می خواد ازش جدا بشه..هیچکدوم هم به فکر مشکلاتی که بعد از ط++ل+اقشون واسه فرزندشون می افته نیستن.ودرک نمی کنن فرزندشون چقدر داره سختی میکشه و …
قسمتی از متن رمان طلاق
گفت: بابا کی می خواست زندگی مارو نابود کنه؟ نمی دونم.ولی مطمئن باش که پیداش می کنم.نمیزارم آب خوش از گلوش پایین بره..فردا هم باید بریم دادگاه.
واسه چی؟ مهناز درخواست سن رشد کرده..انتخاب باتو اِ که پیش کی میخوای زندگی کنی..می دونم مادرتو دوست داری ولی اینم رو بدون که اگه اوهم دوستت داشت هرگز از من طلاق نمی گرفت..لااقل زندگیشو می کرد و محل من نمیزاشت.
ولی او این کاررو نکرد..می دونم خواسته زیادیه ولی ازت می خوام که منو انتخاب کنی. نگام کرد وچیزی نگفت. دستاشو دوباره فشار دادمو گفتم:می خوام پشتم باشی.مثل همیشه که من پشتت بودم.حالا توباش.اگه تو از پیشم بری دیگه نمی تونم زندگی کنم.می فهمی؟.درکم کن که چقدر دوستت دارم. گفت:باید فکر کنم. فکر کن.تا صبح وقت داری..تنهات میزارم. لبخند زدمو بلند شدم. هنوز دستم به دستگیره اتاق نرسیده بود که گفت:من این بابارو دوست دارم.
شده بودم مثل روزای قبل از طلاق وپویا همینو می خواست. بالبخند از اتاق خارج شدم.راحت شده بودم.بعد از یک هفته احساس آرامش می کردم پویا واسه من از همه چیز مهمتر بود. صبح روز بعد رفتیم دادگاه تو راه گفتم:فکراتو کردی؟ بااینکه زیاد وقت فکر کردن نداشتم ولی آره.فکرامو کردم. می خواستم بپرسم که نتیجه اش چی بود؟که خودش زودتر گفت:میشه تو دادگاه بگم؟ باشه. ترسیدم.به خودم گفتم:چرا نخواست الان بگه.اگه منو انتخاب کرده بود که می گفت.