دانلود رمان طلسم چشمهایش نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا
موضوع رمان: عاشقانه، اجتماعی
نویسنده رمان: شیرین سعادتی
تعداد صفحات: ۱۵۵
خلاصه رمان: روزی روزگاری در زمان های قدیم،یه شاهزاده مغرور و خود رای بود که بی توجه به مردم کشورش،قصد تصاحب سلطنت پدرش رو داشت…اما غافل از اینکه این کار باعث میشه که…پایان خوش
قسمتی از متن رمان طلسم چشمهایش
زرنگ بود و زبل…چابک بود و جذاب…! زبانش را به دندانش چسباند و چشمانش را ریز تا گوش اسب چوبی را تیز کند که… صدای خش خشی را از پشت سرش شنید…!دستش بی حرکت شد… در همان حالت ماند تا مطمئن شود اشتباه نکرده…صدایی به گوشش نرسید …شانه ای بالا انداخت و چشمانش را دور داد…
ها …به لطف صداهای متفاوتی که در جنگل می شنید توهمی هم شده بود…!
به کارش ادامه داد که اینبار صدای خش خش در کنار نفس نفس زدن های یک شخص بیشتر شد…صبر را جایز ندانست و با یک جهش از جایش برخاست و به عقب برگشت که همزمان آن شخصی که پشت سرش ایستاده بود،سریع رویش را گرفت…رزالین با تعجب به آن مرد جوان شنل پوش نگاه کرد…او دیگر کیست!؟…وسط جنگل…تنها…نفس نفس زنان!؟ با فکری که به ذهنش خطور کرد،سریع گارد گرفت..!
چا و را بالا برد و با اخم گفت:توکی هستی!؟مرد جوان جوابی نداد…حتی به عقب هم برنگشت… مردم شهر زیاد هم فضول نبودند…هرکسی سرش به کار خودش بود و دنبال سیر کردن شکمش..درست مثل خودش… با اینکه دختر جوانی بود اما از پس همه ی چیز بر می آمد…