دانلود رمان عاشق شدیم نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا
موضوع رمان: عاشقانه اجتماعی
نویسنده رمان: زهره بیگی
تعداد صفحات: 294
خلاصه رمان: روایت دختر شیطونیه که دل به دوست برادر فوق غیرتیش داده … خودتون بخونید دلداگی ها و بیقراری های پریناز قصه رو ،کنار شیطنت های خاص خودش… حرص خوردن های برادرش … و احساس ناب و نادرِ کیارش پسر قصه…
قسمتی از متن رمان عاشق شدیم
کن…مثل این میوه ها که کال از درخت می افتندمیشدم! تشبیه رو!!! یعنی خاک برسر سوادم!! بالای سرم سفت دم
اسبی بستمشون از اتاق زدم بیرون که تو قدم اول حافظ مچ دستم رو گرفت: کجا ؟!مهدی و محسن پایینند.اینا خونه و زندگی ندارند ،همش اینجا پلاسن؟! فکرم رو به زبان آوردم حافظ گفت: امیرعلی هم هست باذوق گفتم دورش بگردم خواستم از پله ها سرازیر بشم که رو پله اول دستم رو گرفت.تعادلم به هم خورد.
کم مونده بود کله پابشم که با یه حرکت کشیدتم سمت خودش .افتادم زمین… دست و پا چلفتی بیرون اومدم بیشعور تو دستمو گرفتی تعادلم به هم خورد برو یه لباس درست و حسابی بپوش.کش موهات رو هم باز کن درست ببند چشما سگیت رو کشیدی تا مغزت ایش!! محسن و مهدی که شوهر خواهر هام هستند !داشتم از دست غیرت امیرحافظ خل می شدم. رفتم تو اتاق در
رو محکم کوبیدم به هم. یعنی امیرحافظ جیگرت ال در پرس…
تی شرتمو درآوردم و بلیز آستین بلندی تنم کردم. بلندیش رو باسنم رو میگرفت .شلوار غواصی ام رو پوشیدم و
شالی هم انداختم روی موها که شال خجالت کشید بیچاره!! تو آینه چشمم افتاد به خودم. مثال الان نقش شال چی بود رو سرم؟! آهان یادم رفت که کش موهام رو باز کنم چشم ها سگیم بیان سر جاشون. موهامو زیر کلیپس کردم و شالم رو مجدد انداختم روی سرم. این بار یکم جلوتر !تو آینه نگاه اخر روبه خودم انداختم.چشم هام دوباره طوسی شده بودن. وقتی چشمام طوسی میشد، بیشتر دوست داشتم تا سبز.