دانلود رمان عروس خانواده پندرویک نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا
موضوع رمان: عاشقانه_اجتماعی
نویسنده رمان: ویکتوریا هولت
تعداد صفحات: 220
خلاصه رمان: داستان راجب دختریست زیبا و حدودا نوزده ساله بنام فاول که در جزیره ای توریستی(کاپری) با پدرش زندگی میکند و مادرش چند سالیست مرده . پدر فاول نقاش است و صاحب گالری نقاشی و اجناس آنتیک در آن جزیره که گاهی کار می کند و بخاطر همین آنها وضع خوبی ندارند. غریبه ای بنام پتراک پندوریک به گالری انها می آید و کم کم مشتری می شود و چند مجسمه می خرد که باعث می شود….
قسمتی از متن رمان عروس خانواده پندرویک
او جواب داد: حالا معلوم شد وقت اون رسیده که به خانه بریم. بنابراین من تا اندازه ای این آمادگی رو پیدا کرده بودم که خانه پندوریک را ببینم.ما شهر »لندن« را پس از صرف ناهار ترک کردیم و حدود ساعت هشت بعداز ظهر از قطار پیاده شدیم. در ایستگاه راه آهن تامز که هم باغبان و هم راننده وخلاصه مرد همه فن حریف پندوریک بود طبق قرار قبلی اتومبیل راک را آنروز صبح به ایستگاه اورده بود. راک گفته بود که ارزو داشت طبق یک مراسم سنتی مرا از روی رود تاماز بگذراند.
من و راک کنار هم سوار اتومبیل داپلمر نسبتا قدیمی او شدیم. احساس انتظاری توام با ترس که در آن شرایط تا حدی طبیعی به نظر می رسید به سراغم آمد. من خیلی مشتاق بودم که با اعضاء خانواه ای که برای اولین بار بود آنها را می دیدم برخورد جذاب و گیرایی داشته باشم. من بجز شوهرم هیچ کدام از آن ها را نمی شناختم و پی بردم که در چه وضع عجیبی قرار گرفته ام.من اکنون در یک کشور بیگانه بودم بدون اینکه هیچ دوستی داشته باشم و در واقع کشور ایتالیا وطن من بود.
اما حداقل اگر استرمک بین اکنون در انگلستان بود شاید اینقدر احساس تنهایی نمی کردم. به هر حال او یک دوست بود. اما استرمیک بین در رود زیا بود و غرق زندگی تازه اش شده بود درست همانطور که من داشتم در زندگی تازه ام غرق می شدم. البته من دوستان دیگری در مدرسه داشتم اما هیچ کدام مثل استر با من صمیمی نبودند. مدتها بود که نامه ای بین ما ردو بدل نشده بود و در نتیجه دوستی ما به تدریج قطع شد.با خود گفتم: این ها چه افکار احمقانه ای هستند!