دانلود رمان عشق و گرما نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا
موضوع رمان: عاشقانه-اجتماعی
نویسنده رمان: Mahla73
تعداد صفحات: 291
خلاصه رمان: دختری از جنس آتش,از جنس گرما.کسی که چشم ها را خیره می کند و … و عشق را در دل مردان بیدار.
در کنار پسری که گرمای دختران زیادی را تجربه کرده ولی با گرمای این دختر وجودش به آتش کشیده می شود. غیرت، تعصب و عشق در وجودش جاری می شود.ولی یک اشتباه…
قسمتی از متن رمان عشق و گرما
اون شب هم گذشت اما به سختی خیلی شانس آوردم که کسی متوجه دگرگونی حال منو آروین نشد . البته اون به بهونه ی خستگی دیگه از اتاقش بیرون نیومد . با خودم درگیری پیدا کردم . از به طرف باورم نمیشه به همین راحتی آروینو شکستم اون که دوران بچگی همیشه حامی من بود . چطور تونستم ؟ ولی از طرف دیگه به خودم حق میدم که از احساسی که درون وجودم شکل گرفته دفاع کنم شاید آروین از همه لحاظ نمونه باشه و من از شخصی خوشم اومده باشه
که مطمئین مورد قبول هیچکدوم از اعضای خونوادم نیست ولی نمیتونم به قلبم دروغ بگم من آرتا رو میخوام نه بخاطر پولشو قیافش بخاطر غرورش بخاطر اینکه جلوم کوتاه نمیاد و سر خم نمیکنه نزدیکی های صبح خوابم برد . ظهر بیدار شدم خوبی اینجا این بود که چون مهمونی هر وقت بیدار بشی کسی بہت کاری نداره زودتر از من بیدار شده بود و توی اتاق نبود. رفتم بیرون روی مبل نشسته بود و ماهواره نگاه می کرد. سکوت خونه عجیب بود. بعد از شستن دستو صورتم رفتم سمت اتاق عمو ، در زدم و وارد شدم .
کسی نبود . یعنی عمو با اون حالش کجا رفته ؟ دوباره برگشتم پیش سانی ازش پرسیدم : سانی پس بقیه کجان چرا حتی عمو خونه نیست . سانی با ناراحتی نگام کردو گفت : بابا و مامان با زن عمو رفتن این اطرافو بگردن تا روحیه ی بابا عوض بشه خسته شده بود از پس این چند وقت تو خونه بود . خب این که چیز عجیبی نبود . با بیخیالی روی مبل نشستم سانی ادامه داد : دیشب بین تو و آروین اتفاقی افتاد ؟ هنگ کردم.این از کجا فهمیده . نه واسه چی ؟ آروین مثل اینکه وقتی همه خواب بودیم رفته بیرون صبح وقتی عمو میخواست بره کارخونه تازه متوجه نبودش شد.