دانلود رمان عصر پاییزی نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا
موضوع رمان: عاشقانه، اجتماعی
نویسنده رمان: شیوا امیر پور
تعداد صفحات: ۱۱۷
خلاصه رمان: سرنوشت هیچوقت اونطوری که ما میخوایم رقم نمیخوره برای یه دختر از جنس بلور یه مرد از جنس سنگ خوبه نه یه مرد شیشه ای……
قسمتی از متن رمان عصر پاییزی
اها اره اصلا يادم رفت ساناز دلم واسه ميلاد تنگ شده… اي بابا بازم دختر ول کن تو هنوز کوچيکي اين چيزا چيه؟ يعني ميخواي بگي خودت تو سن من که بودي عاشق نشدي؟ خب…خب چي؟…چرا شدم پس چرا به من ميگي هنوز کوچيکي حالا عاشق کي شدي کلک ؟ داداش يکي از دوستام هر روز به بهانه هاي مختلف ميرفتم در خونشون تا محسن رو ببينم خب
خب چي ؟ بقيش برو بابا بقيه اي در کار نيست
دوستيمون بهم خورد منم ديگه نديدمش مزخرف خودتي برو بيرون ميخوام به فرزاد زنگ بزنم ااااااااااااااااااااااااااااه با اين داستانات مثل خودت مزخرفه اااااا ميخواي پاچه خواري کني؟برو بيرون فضول خودتي اصلا نميرم يه دفعه يه بالش بهم پرت کرد همينطوري به ميلاد فکر ميکردم که صداي مامان منو به خودم اودم باشه باشه بابا رفتم بله مامان…نيلوفر برو چايي درست کن مهمان داريم
مهمان!!!! کي تو اين گرما بر ميداره بياد ساري ؟خالت اينا دارن ميان کي ؟ کي ؟خالت!!!!!!!!!!-قيافم مثل علامت تعجب شده بود يعني بالاخره بعد از 8 ماه انتظار ميتونم میلاد رو ببينم ؟ مگه تو چند تا خاله داری؟