دانلود رمان عمارت مرموز نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا
موضوع رمان: عاشقانه، معمایی، ترسناک
نویسنده رمان: زهرا عبدی (دلربا)
تعداد صفحات: 98
خلاصه رمان: دختری به اسم لیلا ،که سال ها است در غمی به اسم یتیمی و بیچارگی گرفتار شده، در کودکی مادرش او راه به حال خود رها کرده و برای همیشه رفته، لیلا را خاله ای پیر و مهربانش بزرگ می کند و به او جانی دوباره می دهد، بعد از فوت خاله لیلا تنها می ماند، او برای امرار معاش و فرار از تنهایی دنبال کاری با آبرو و امنیت میگردد! او حالا کاری پیدا کرده که با تمام معیارهایش یکی است ولی عجیب یک جای کار جدید می لنگد و لیلا را کنجکاو می کند …
قسمتی از متن رمان عمارت مرموز
فرهاد رو کرد به علی گفت:خوب علی چی شد؟ علی:هیچ طرف هنوز صحبت نکرده. فرهاد:پس بریم.دنبال فرهاد رفتیم در انباری رو باز کردو چراغ و زد.یه مردی رو دیدم نهایتا بهش می خورد 29 سالش باشه.سرشو بی رمق بلند کرد آخه مرد چه نازه!طفلک وبه چه روزی انداختن.دلم براش سوخت چون صورتش پر از زخم بود زخم های سطحی ولی دلخراش!فرهاد خشمگین نگاهش کرد…
علی غرید:بگو کی تو رو فرستاده؟یالا.پسر حرفی نزد علی موهاشو گرفت وکشید صدای فریاد پسر ناراحتم کرد.. علی: می گی یانه؟پسر:می گم ول کن موهامو.علی موهاشو ول کردوگفت: بگو.پسر:از طرف یاسر اومدم اون گفت فرهاد و بکشم چون فرهاد موفق تر با اصالت تر گفت فرهاد وبکشم فرهاد رقیب سختی براش! فرهاد متفکر نگاهش کرد. حس می کردم مرد داره دورغ می گه .
علی وتیرداد وفرهاد حرفشو باور کردند واز انبار زدند بیرون ولی من…رفتم سمت مرد .مرد سرشو بلند کردونگاهم کرد. مرد:تو!من:چرا دورغ گفتی؟ رنگش پرید.آب دهنشو قورت داد و گفت:نه من دورغ نگفتم.من:اگه اونارو بتونی