دانلود رمان عیش و نوش نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا
موضوع رمان: عاشقانه
نویسنده رمان: کلثوم حسینی
تعداد صفحات:۴۰۲
خلاصه رمان: عسل در دوران جوانی با اروندکیان پسر تاجر معروف تهران بدون هیچ علاقه ای ازدواج می کند، بعداز مشکلاتی در راه زندگی متاهلی با روانشناس مشهور وجذابی به اسم مهرداد آشنا و برخورد می کند. ناخواسته عاشق او می شود و تمنای او را در دل می پروراند… عشقی خاص دل هر دو نبض می زند و پایانی خوش… مهرداد وعسل چه مشکلاتی در سر راه عشق خود متحمل می شوند و اروند همسر سرمایه دار عسل چگونه برخوردی می کند؟
قسمتی از متن رمان عیش و نوش
عيش ونوش ساعت ده شب … با ولع بوی غذا را استشمام کردم ؛ کوفته و چلوماهیچه . غذای مورد علاقه اروند ، قطعا دوست خواهد داشت . تمیز شیکی هم آماده کرده بودم ، با لذت به شمع کریستالی قلب و گل ، گل های طبیعی رز سرخ خیره شدم ، دستانم را بهم کوباندم و با ذوق وهیجان به سمت اتاق پاتند کردم . لباس ماکسی قرمز جیغم را تن کرده و موهای فرشده ام را آرام می بافتم و هرازگاهی هم ” آهنگ دل من تنگه ” زمزمه می کردم .
عطر خنک و مدهوش کننده را زدم ، کفش های ده سانتی پاشنه زدم و ریلکس جلوی تلویزیون نشستم . یک ساعت بعد … باخستگی شانه ام را ماساژ می دادم و باز به عقربه ها خیره شدم ، هنوز نیامده بود . گرسنه ام بود و نگران اروند هم بودم ، تاب نیاورده و شماره ثابتش را گرفتم ، بوق می خورد ولی کسی جواب نمی داد ، خوابیده روی کاناپه لبم را می جویدم ، باصدای بازشدن در یک هو از جا پریدم و به اروندی که ژولیده و بهم ریخته بود خیره شدم .
از کاناپه گرفته و بلند شدم و به سمتش نزدیک شدم : سلام نگاه ای به سرتاپام انداخت و سلام سردی و شلی داد . از کنارم ردشد و کلید وسویچ را روی کانتر گذاشت که ، با تردید کنارش ایستادم : دیر اومدی ؟ بی حرف دکمه های پیراهنش را باز می کرد که با مرددی افزودم : شام حاضره ، بکشم ؟ بی حرف به سمت اتاقش راه افتاد و راه رفتنش همانند شکست خوردها بود وشل و وا رفته ! حالش بد بود این را شک نداشتم ، اما چرا ؟ از روی کانتر به میز زیبا و رمانتیک امشب خیره شدم و با حسرت کلید آشپزخانه را زدم که لامپ ها خاموش شد .