دانلود رمان غم نبودنت نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا
موضوع رمان: عاشقانه، اجتماعی
نویسنده رمان: سحر بانو 69
تعداد صفحات: 623
خلاصه رمان: غزل دختری بسیار مهربون و احساساتیه که عشق امیر علی و تو دلش داره.. هردوشون به هم علاقه دارن و این محبت نه به زبون بلکه با دل و نگاهشونه..یک روز قبل از اینکه امیر علی و غزل به هم از علاقشون بگن توکا از غزل می خواد که…
قسمتی از متن رمان غم نبودنت
اوای خوشگلم تو اون لباس بلند زرد با شکوفه های رنگ خودش لپاشو باد کرد و 8 تا شمع روی کیک باربی شکلش و فوت کرد و بعد صدای جیغ و هورا و سوت زدنای پرهام و پروا جمع و شلوغ تر از اینی که بود کرد.. ابجی ترانه کیک و برداشت و برد تو اشپزخونه واسه تقسیم. دخترا و پسرا هم ریختن وسط و پرهام هم صدای ضبط و زیاد کرد و همه ریختن قرای مونده تو کمرشونو.. نشسته بودم و با لذت به اوای خوشگلم نگاه میکردم که صدای افسون از بغل گوشم اومد..
افسون_بابا یه توجهی به این عاشق دلخسته بنداز.. چشماش بابا قوری شد بسکه زل زد به تو.خفه افسون..یکی میشنوه. افسون_خب بشنوه..اصلا تو چرا پا نمیشی یکم قر بدی؟حسش نیست افسون_کوفت و حسش نیست..پاشو دیگه. بی تربیت مثال خالتم..درست حرف بزن. افسون_بشین بینیم باو..بیا بریم وسط امیر علی هم خودش خود به خود پیداش میشه..پاشو بچه گناه داره. خودم که از خدام بود ولی خب یکم خجالت میکشیدم..
میگی برم؟ افسون یه جوری نگام کرد که معنیش میشد بلند شو تا نزدم تو سرت. یه نگاه به لباسام انداختم..خوبم؟ افسون کلافه گفت_خوبی..یه تونیک سبز کوتاه که یه کمربند باریک طلایی داشت با جوراب شیشه ای مشکی و صندلای مشکی.موهای حلقه حلقه شدم و دورم ریختم و از رو جام بلند شدم..