دانلود رمان فال نیک نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا
موضوع رمان: عاشقانه
نویسنده رمان: بیتا فرخی
تعداد صفحات: 1233
خلاصه رمان: همانطور که کولهی سبک جینش را روی دوش جابهجا میکرد، با قدمهای بلند از ایستگاه مترو بیرون آمد و کنار خیابان این پا و آن پا شد. نگاه جستجوگرش به دنبال ماشین کرایهای خالی میچرخید و دلش از هیجانِ نزدیکی به مقصد در تلاطم بود! از صبح انگار همه چیز داشت روی دور تند اتفاق میافتاد؛ از همان وقت که زنگ خبر گوشیاش به صدا درآمده و جیران هم بعدش تماس گرفته بود و به عمد با آن لحن اغواگرش ماشین رختشویی فخری خانم را در دلش روشن کرده بود! یاد فخری خانم لبخندی کمرنگ بر لبش نشاند و با خودش فکر کرد اگر زن بیچاره بداند اسم ماشین لباسشوییاش را روی دلآشوبههایش گذاشته است کلی تعجب می کند.
قسمتی از متن رمان فال نیک
حداقل تماس بود که به زحمت متوجه اش میشدی مهراد با حرکت سر و چشم به او فهماند دنبالش برود و هر دو از تالار خارج شدند به محض ورود به باغ، کنار ستونی ایستاد و بی توجه به دستپاچگی و رنگ و رخ پریده ی او گفت: همین الان برو رختکن کارکنان و لباس سنتی چایخونه رو بپوش خانم هاشمی حالش خوب نیست داره میره و نمیشه چایخونه خالی بمونه.
هانا دست و پایش را جمع کرد و رد داغ انگشتان او را روی مچش به دست فراموشی سپرد و با اعتماد به نفس سر تکان داد و خواست برود که مهراد صدایش زد بلدی چایی بریزی که؟ هانا مصمم مثل سربازی که با فرمانده اش طرف حساب است محکم و جدی جواب داد. خوش رنگ ترین چایی های خونه رو من میریزم. مهراد لبخندش را خورد و از سر ناچاری تصمیم گرفت به او اعتماد کند و برای اینکه خیالش راحت تر شود گفت: پس تا من نرفتم برو لباست رو بپوش و پستت رو تحویل بگیر و اول یه چایی برای من بریز تا خاطر جمع برم
هر کس دیگری جز او بود این حرفش برای دختر گران تمام میشد؛ ولی در همان دو روز فهمیده بود این مرد چه قدر روی کارش وسواس دارد و حساس است و آن قدر از همه ایراد گرفته بود که این حرفش در مقابل آنها هیچ به حساب می آمد برای اینکه نشان دهد از خودش مطمئن است با تسلط و قدرت گفت: باشه هر طور راحتين؛ ولی مطمئن باشید تمام تلاشمو میکنم که کارمو درست انجام بدم. تلاشت برام مهم، نیست مهم نتیجه ست زود باش که چایخونه خالی مونده.