دانلود رمان فردین نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا
موضوع رمان: عاشقانه
نویسنده رمان: مژگان قاسمی و ماهی رضایی
تعداد صفحات: 182
خلاصه رمان: من و تو….من در دنیای شاهانه ی خودم…و تو در عالمه دودیه خودت….هر دو دنیای متفاوتی داریم…اما من ناگاه…. با دیدار چشمانت دل به تو باختم…چشمانی به رنگ خاکستر…که شعله عشق را در وجودم دمید…اما ناگاه …..ادمی از جنس سنگ….سعی در جدایی ما دارد…تو محافظم باش….من چون شیشه ضعیفم… کمکم کن تا در این عاشقی همراهت باشم…
قسمتی از متن رمان فردین
کارم که تموم شد وسایلا رو جمع کردم و دادم به مجید که ببره. خودمم مجبور بودم با تاکسی برم چون موتورم نبود. مجید خیلی اصرار کرد که باهاش برم اما دلم میخواست قدم بزنم از خونشون زدم بیرون دستمامو فرو کردم تو جیب شلوار جینمو سرمو انداختم پایین. فکر دانشگاه رفتن فرید داشت بهم چشمک میزد و میگفت دانشگاه پول میخواد خرج و مخارج میخواد باید بیشتر کار میکردم…
امسال کنکور هم داره حواسم باید بیشتر دور و برش باشه…. جدیدا پای مادر هم بیشتر درد میگیره باید ببرمش پیش به متخصص…سنگ ریزه جلوی پامو شوت کردم که افتاد تو جوب…. هییی… تا کی باید بدوم… خدایا خودت کمکم کن که کم نیارم … که سر افکنده نشم…. با صدای بوق به ماشین از فکر در اومدم و سرمو برگردوندم که با یه ماشین شاسی بلند مواجه شدم. راننده شیشه های دودی ماشینشو داد پایین تازه متوجه شدم…
بعله دوباره ما گیر این دختر تیتیش مامانی افتادیم. عینک دودیشو از رو چشماش برداشت و گفت برسونمتون آقای داش ممنون…به قیافتون نمیخوره اهل تعارف باشید. نیستم.. پس بپر بالا…راه منو شما از هم جداس… من وصلش میکنم… نمیتونید… میشه اگه بخواین اصلا بیاین آتش بس علام کنیم…. یه ابرومو دادم بالا و گفتم مگه جنگ داشتیم…