دانلود رمان فریاد زندگی نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا
موضوع رمان: عاشقانه – اجتماعی
نویسنده رمان: golyakh
تعداد صفحات: 385
خلاصه رمان: داستان فریاد زندگی زندگی دختری رو مطرح میکنه که پدرش بخاطر بیماری به اعتیاد روی اورده و زندگیش طوری پیش رفته که میتونه روی پای خودش بایسته، دراین بین چن از برادرش بیزاره ، از جنس مخالف هم بدش میاد. ولی شخصی وارد زندگیش میشه که الارقم بیزاری مجبور به تحملش میشه و ……
قسمتی از متن رمان فریاد زندگی
با احساس گرما روصورتم از گیجی دراومدم بابا اکرم رفت صدام کن تو رویای شیرین بابا بودم که یادم اومد از خونه بیرون زدم با هول چشمامو باز کردم و سمت مهران چرخیدم ، دستش کنار صورتم بود صورتمو عقب کشیدم و گنگ نگاش کردم ، نیم تنه شو چرخونده بود و لبخند به لب نگام میکرد ، متوجه ترس و تعجب وهول بودنم که شداروم زمزمه کرد : یه تیکه مو رو صورتت بود اذیتت میکرد ، کنار زدمش … ببخش بیدار شدی نفس حبس شده مو بیرون فرستادم و دستی به صورتم کشیدم
اینجا دیگه کجاست ؟؟؟ دورو برو دید زدم کامل درخت بود با همون هولی که از خواب پریدم گفتم : اینجا کجاست منو آوردی ؟؟؟ به بدنش کش و قوسی داد و گفت : پیاده شو … از وقت ناهار گذشته …… اینجا باغ رستورانه ….. اونطرفتر ساختمونشه مردد به مسیر اشاره مهران نگاه کردم ، زیادی گیج میزدم انگاری ؛ که گفت : خانوم خانوما دوساعته خوابیدی ، انتظار نداشتی تو ترافیک و سرو صدای شهر بدخوابت کنم ؟؟؟ اوردمت شاندیز بعد ناهار سرحال شدی بریم کمی بگردیم
بارون نم نم میبارید و برگای رنگی درختای باغ صحنه قشنگی ساخته بودن نفس عمیقی با طعم پاییز گرفتم و بی حوصله گفتم : اشتها ندارم …. حوصله هم ندارم شما برو ناهار توبخور ومتو برسون پیش دوستم و به زندگیت برس نفسشو اوووف مانند بیرون فرستاد و پیاده شد ، درماشینو از سمت من باز کرد و با لحنی عصبی ساختگی گفت : پاشو ببینم این اطوارا چیه ؟؟؟؟ دستمو گرفت و ازماشین بیرون کشید نمیدونم بخاطر دستش تودستم بود… یا سرمای هوا بود که همه تنم لرزید ..