دانلود رمان فریناز نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا
موضوع رمان: عاشقانه، اجتماعی
نویسنده رمان: kalafeh
تعداد صفحات: 44
خلاصه رمان: بدو لیلا الان وقت کلاس تموم میشه نمیرسیم هابدودیگه باشه بابا اومدم نکنه فکرکردی من دوچرخه ام ؟خوب چیکارکنم بیشترازاین نمیتونم تندبیام ماروباش من فکرمیکردم توزرنگترازایناباشی بدو بابا بازم مثل همیشه دیررسیدیم کلاس و وقتی وارد کلاس شدیم استاد تامارو دیدفورا گفت :
قسمتی از متن رمان فریناز
ممنون استاد کھ زحمت کشیدید و اومدید از گلھای قشنگتون ھم ممنونم خواھش میکنم گفت و بعد از نوشیدن ابمیوه اش بلند شد و گفت : خیلی خوشحال شدم کھ حالتون خوب شده خانوم زند خدانگھ دار
ممنون استاد تشریف داشتین برای شام در خدمت بودیم
ممنون ان شاالله بعدا مزاحم میشم خدانگھ دار لیلا برای بدرقھ اش تا دم در رفت و بعد ھمین طور کھ نیشش باز بود اومد تو چیھ حالا چرا نیشت بازه چرا میخندی؟
تیپ رو دیدی تورو خدا ھمھ بچھ ھای دانشگاه ارزو دارن اون جواب سلامشونو بده حالا اون اومده بود خونھ ما برای ملاقات تو خوب کھ چی وظیفش بود ٣ روز توی کما بود من ناسلامتی دختر اونم فقط بھ خاطر اقای پزھان خوبھ حالا کسی ندونھ فکر میکنھ ھمھ جات تو این چند روز توی گچ بوده حالا خدارو شکر کھ طوریت نشده توام آره ولی ھمش تقصی اون بود اصلا چرا با من بحث میکنی من میخوام بخوابم تو ھم از اتاق برو بیرون کھ خیلی سرم درد میکنه.
پس شام رو ھم خودت درست میکنی من کھ خیلی خستھ شدم حالا چھ کاریھ تو ھم بمون پیشم من کھ تنھایی حوصلم سر میره توی این اتاق با ھم باشی بھتره
خیلی دیوونھ ای بھ خدا فریناز لازم نکرده خودم شام درست میکنم توام کپھ مرگت رو بزار منم میرم درس بخونم خیلی عقب افتادم توی این چد روز این را گفت و از اتاق خارج شد یادم نمیاد کی خوابم برد کھ با صدای زنگ در از خواب بیدار شدم شنیدم کھ لیلا داره با یکیک سلام و احوالپرسی میکنھ زود