دانلود رمان فصل بادبادک ها نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا
موضوع رمان: عاشقانه، اجتماعی، معمایی
نویسنده رمان: مهسا زهیری
تعداد صفحات: ۳۴۷
خلاصه رمان: شیده تنها وارث خانواده ی بزرگ عمادزاده ست که قبلاً ازدواج نا موفقی داشته و برادر جوانش رو ۵ سال پیش ، در یک حادثه مشکوک از دست داده . حالا به نظر می رسه افراد متفاوتی با نیت های مختلف قصد نزدیک شدن بهش رو دارن . داستان پیرامون راز مرگ شهرام و روابط پیچیده ی سه خانواده (شریک) ثروتمند هست . در نهایت تصمیم گیری شیده ، زندگی اون رو در تقابل با شیوه ی زندگی مادرش قرار میده . پایان خوش
قسمتی از متن رمان فصل بادبادک ها
با هم وارد راهروی پشتی شدیم که با یکی از ۸لوستر ست طبقه اول کاملا روشن بود. پونه و مامان به طرفم اومدن. پونه مثل همیشه بهم آویزون شد و گفت: دلم برات تنگ شده بود. مامان به پله ها اشاره کرد و گفت: برو حاضر شو، تا کسی ندیده. بابات فکر میکنه حمومی! همه خندیدیم و صدای «ببخشید »از عقب توجهمون رو جلب کرد. برگشتم و دیدم مردی از حیاط کوچیک جنوبی وارد راهرو شد. تعجب کردم که موقع اومدن ندیده بودمش. به طرف جمعیت کمی که تو سالن اصلی بودن رفت و بوی خفیف سیگار و ادکلن به دماغم خورد. چهرهش به نظرم آشنا بود. شناختمش و به مامان گفتم: این همون …
آره اینجا چکار میکنه؟! با ایمان اومده. رو به ایمان گفتم: بابا خبر داره؟ -یه کم. دوباره با ترس به دور شدنش نگاه کردم که پونه دستم رو به طرف پله ها کشید وگفت: زود باش! وقتی وارد اتاق شدیم سریع گفتم «اون پیراهن سفیده رو دربیار .»پونه در کمدرو باز کرد. من لباسهای بیرونم رو درآوردم و وارد حمام شدم.