دانلود رمان فصل وصال پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا
موضوع رمان: عاشقانه، اجتماعی
نویسنده رمان: آزاده میرزایی
تعداد صفحات:
خلاصه رمان: شیرین دختر زیبا و معصومیست که دل در گرو معشوقهی عمهاش دارد؛کیان سالاری مردی متعصب و جذاب که شیرین را عقد میکند تا انتقام نخواستن شهرزاد را بگیرد اما از عاشقانههای شیرین و قلب معصومش بیخبر است تا اینکه…
قسمتی از متن رمان فصل وصال
بماند که چهقدر صدرا سربهسر کیان گذاشت و متعقد بود که همیشه جرزنی میکند و حقش را میخورد.مثل همین که بهترین اتاق ویلا را گرفته بودیم و کیان هم با بدذات گفته بود: عمونادر گفته حالا اگر میتونی برو از خودش بپرس ! شوخیهایش ابداً او را آزار نمیداد. میدانستم جانش به جان کیان بند بود؛در عالم رفاقت برایش هیچچیزی کم نذاشته بود.صدرا هم برای اینکه کم نیاورد و جوابش را بدهد مرتب میگفت.
خوشبحالت چیکار کردی که عموجون ویلا و اتاق ویژهاشو برات درنظر گرفته !همش پاقدم شیرینه !کیان میخندید و صبا رودهبر میشد و من وقتی نگاه پرحرف و نافذش را روی خودم حس میکردم تمام وجودم قلب میشد و میتپید.به راستی عمونادر از ازدواج ما خوشحال بود که به قول صدرا امتیاز ویژه برایش در نظر میگرفت.
خیلی زود دور میزعصرانه در تراس ویلا جمع شدیم. هرچند که تمام زحمات چیدن به عهدهی صدرا بود.صبا از او یک کدبانو ساختهبود؛صدرا بعد از پهن کردن بساط عصرانهی ما خودش به آشپزخانه رفت و یک عالمه خوراکی آورد و با سلیقه روی میز چید. کیان چشم هایش را تنگ کرد و گفت: نه بابا چه با سیلقه متاهلی بدجور کدبانو بارت آورده !