دانلود رمان قاتل ضد گلوله نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا
موضوع رمان: عاشقانه، مافیایی، هیجانی، رازآلود
نویسنده رمان: j_m_darhower
تعداد صفحات: 1503
خلاصه رمان: (جلد دوم رمان شاهزاده مافیا) این داستانی دربارهی فداکاریه… دربارهی مرگ… عشق… آزادی. این داستانی دربارهی یه حس همیشگیه. هیون آنتونلی و کارماین دمارکو در دو موقعیت کاملا، کاملا متفاوت بزرگ شدهند. هیون، یه بردهي نسل دوم، که توی خونهای وسط صحرا محبوس شده، روزهاش پر از کارهای سخت و بدرفتاریهای وحشتناکه. کارماین، توی یه خانوادهی ثروتمند مافیایی به دنیا اومده، یه زندگی پرمزایا و افراطی داره. حالا، چرخش تقدیر سبب میشه که دنیای این دو نفر با هم تلاقی کنه.
قسمتی از متن رمان قاتل ضد گلوله
بله، گیرت اومدن…دکتر دمارکو آروم گفت: فقط نمیدونستی. تحویلش دادن به خونه بعد از این که…خب بعد از این که مائورا ازمون گرفته شد. اونو برای تو خرید چون پیانو گیر کارماین اومد، میخواست عادلانه باشه. سکوتی سنگین اتاق رو پر کرد تا این که صدای دامینیک دوباره بلند شد. هنوز داریش؟ دکتر دمارکو سرش رو تکون داد. اره دارمش. لعنت
دامینیک گفت اگه بودش هنوز هم میروندمش، میدونی.
خنده ای از لب های دکتر دمارکو بیرون زد. میدونم که این کار رو می کردی، پسرم. بعد اونها درباره ی سفرهایی که رفته بودند صحبت کردن چیزهایی که هیون بهش فکر میکرد و کتاب هایی که درباره شون خونده بود، هر خاطره ای که بیان میشد همراه لبخند بود، نه اشک. این که شاهد همچین چیزی بود دلش رو گرم میکرد عشق به مائورا هنوز همون قدر قدرت داشت….حتی اگه بیشتر از یک دهه از رفتنش می گذشت.
بعد از شام هیون به چلیا پیشنهاد داد تا توی ظرف ها کمک کنه اون ها در سکوت مشغول شدند حواس چلیا جای دیگه ای بود و محو افکارش به نظر میرسید کارشون که تموم شد چلیا که بشقاب رو از هیون گرفت، زن یه آه معنی دار کشید. من کار اینجا رو تموم میکنم. باید بری از بقیه ی كریسمس لذت ببری… «باشه.» آروم گرفت دستهاش رو خشک کرد و بعد راهی سالن نشیمن شد. وسط راه بود که صدای خشن و طوفانی دامینیک رو شنید، کلمه هاش هیون رو از جا پروند