دانلود رمان قرارگاه دوری نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا
موضوع رمان: عاشقانه، اجتماعی
نویسنده رمان: پگاه فلاحتکار
تعداد صفحات: 10
خلاصه رمان: یکی بود و یکی اومد .. اومد و سرزمین دلم را تصرف و آباد کرد یکی بود و یکی رفت … رفت و من مات رفتنش شدم، بی آنکه صفحه ی شطرنجی در میان باشد.
قسمتی از متن رمان قرارگاه دوری
طاھا : چی ؟ یادتھ ھمیشه آلبالو خشکه می خریدیم ، من میذاشتم تو آب تا تازه بشھ ؟ خندید و گفت : چیھ ؟ نکنھ ویار کردی ؟ سرم را بلند کردم و گفتم : اذیت نکن دیگھ، دارم جدی میگم . خوب بگو ! وقتی از آب درشون می آوردم ، رنگشون کم رنگ تر میشد ، نمک میزدم تا تلخیش بره اما …
حرفم را قطع کرد و گفت : اینارو گفتی بھ چی برسی؟ حس می کنم حال الآن ماھم مثل اون آلبالو ھای خشکھ است ! رنگ و روی زندگیمون بخاطر جنگ داره کمرنگ و کمرنگ تر میشھ ؛ تو نمک می ریزی تا منو بخندونی…
اما خودمون رو گول میزنیم ؛ ھر کاری می کنیم تا تلخی این روزا رو از بین ببریم ، ولی یادمون میره ما ھمون میوه ھای رنگ پریده و تلخیم . چت شده گندم ؟صبور تر از این حرف ھا بودی، مگھ روز اول بھت نگفتم با من نیا ؟ تو روخدا سرزنشم نکن ، ولی گوشم از آه و نالھ ی مجروح ھا پره ، چشمام جز خون و سوختگی چیزی نمی بینھ ، ھی حس می کنم یکی دنبالمھ، ھر روز ترس از دست دادن تو عین خوره می افتھ بھ جونم ،خستھ ام از زوزه ھای وحشت شب …خستـ..
دیگھ ادامھ ندادم و بغض ، راه گلویم را بست ، سرم را از روی سینھ اش برداشتم و بی حال گفتم : ببخشید،حال تو رو ھم خراب کردم . اشک ھایم را با دستش پاک کرد و گفت: حالا میدونی من داشتم بھ چی فکر می کردم؟ بینیم رو بالا کشیدم و گفتم : چی ؟ قرمھ سبزی! میان گریھ خندیدم ، طاھا لبخند زد و گفت :دیدی بالاخره خندیدی ؟ با مشت بھ سینھ اش کوبیدم و گفتم : ازت متنفرم!