دانلود رمان قصه عشقت را تمام کن نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا
موضوع رمان: عاشقانه، اجتماعی
نویسنده رمان: شهره احیایی
تعداد صفحات: 1184
خلاصه رمان: شیرین در کارگاه تولید پوشاک مردانه نسیم کار میکند. آقای صوفی، صاحب کارگاه بخاطر بیماری همسرش مدیریت کارگاه را به پسرخاله اش آقای دادرس میسپرد. یک شب شیرین متوجه رفتارهای مشکوک آقای دادرس می شود و در کمین میایستد تا از ماجرا سر در بیاورد که …
قسمتی از متن رمان قصه عشقت را تمام کن
یواش یواش به پیغام هایش عادت کردم . اواخر بهار بود که به اجبار در همان شرکتی که مازیار پیشنهادش را داده بود مشغول شدم.جو شرکت را دوست نداشتم ولی مجبور به تحمل بودم.به تازگی عمو وپدر افتاده بودند به دنبال فروش خانه ی پدری که همگی خوب می دانستیم فروشش چه قدر سخت است.وقتی در روستا پخش شده بود روح سرگردانی در آن خانه بیتوته کرده. وارد خانه شدم و صدای بلند صحبت کردن پدر را شنیدم ، نگران پا تندکردم .
زمانی که عمه ، خودش را وسط اتاقی با طناب … ! خودکشی او و بعدش مرگ پدر بزرگ ودق مرگ شدن مادربزرگم باعث شد بازار شایعه داغ شود و همین دلایل باعث شد عمارت پدر بزرگم تبدیل شودبه خانه ای متروکه با هزاران حرف حدیثو باعث فرار همه از آن جا ! چرا اونجا وایسادی ؟ عمو عصبانی بود و این را می شد از چهره اش خواند.پدر کنار در ورودی آشپزخانه ایستاده بود ومادر بلاتکلیف نگاهش بین عمو وپدر در گردش بود .آخه برادرمن ! چرا متوجه نمیشی ، اینها تا قیام قیامتم با ما دلشون صاف نمیشه !
اونوقت بیان دودستی زمین های غصب شده امونو به ما برگردونن … پوف … ! پوفش را هم غلیظ ادا کرد و دستی لای موهایش کشید و به سمت تراس رفت.مادر دهان با کرد تا چیزی بگوید که پدراشاره ای کرد.مادر که تازه متوجه حضور من شده بود با صدای آهسته ای گفت : چرا اونجا وایسادی ؟ دستپاچه جواب دادم : من … چی شده مگه !؟ پدر شانه بالا انداخت و به سمت مبل رفت و خودش را روی مبل انداخت. جو خانه سنگین بود.مادر با اشاره ی ابرو راه