دانلود رمان قلب مشترک مورد نظر خاموش می
باشد نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا
موضوع رمان: عاشقانه_هیجانی_طنز
نویسنده رمان: آیه محسنی
تعداد صفحات: 537
خلاصه رمان: یه وقتایی از در و دیوار میباره … زمین و زمان میخواد دنیا باشه و تو نباشی … به قول دودکش همه چی دست به دست هم میده و تو میری تو امپاس شدید…شده دیگه نگو نه ؟؟اگه شده پس میتونی خودتو جای شخصیت اول رمانمون بذاری…کیشکا احسانیا ملقب به هانا خرخون !کسی که مدام یه بدبختی بامزه جلوش قد علم میکنه …ولی هانا اون قدر گیجه که به همه چیزای اطرافش به چشم جوک نگاه میکنه…
قسمتی از متن رمان قلب مشترک مورد نظر خاموش می باشد
ماهیار سرشو فشار داد و مجبورش کرد سر جاش دراز بکشه : …. اگه پیدا کرده بودن الان خونه بودن اخوی اشکولم ! یه ذره تو جام جابه جا شدم و وقتی دیدم راحت نیستم بلند شدم و چراغو روشن کردم ماکان با چشمایی که به خاطر نور اذیت و جمع شده بود پرسید : مرض داری مگه ؟ با انگشتم به دستشویی اشاره کردم که یعنی چیه جای منو انداختید دم در دستشویی ماهیار : همینه … جای کسایی که به ریاضی ها خیانت میکنن ….
رتبه دو تجربی میشن دقیقا همین جاس با پا زدم تو کلیه اش که اخش رفت هوا ماکان : خاموش کن اون چراغو پریدم رو مبلی که کلید برق بالاش بود و هی چراغو به نشانه اعتصاب و به جهت اعصاب خوردی روشن و خاموش کردم ………. به رقص نوری شده بود ساعت ۳ نصفه شب ! ماکان پامو کشید : د بيا بتمرگ …. ساعت سه یاد عروسی گرفتن افتادی پامو که کشید چپکی افتادم رو زمین تشک هامون پهن کرده بودیم رو زمین و دو تا هم اضافه برای وول خوردن ………
ماهیار و ماکان طرف مبل ها …. یه دیوار بالشتی و بعدش هم من طرف در دستشویی سگ تو روح معمار اینجا ! همون طور که افتاده بودم وسط برادرا ماکان بالشتمو کوبوند تو سرم و پتو رو تا حلقم کشید و گفت بخوابم و بعد خودش رفت برقا رو خاموش کرد اوخیش ……… به باد خنک …. داره میاد .. …… اوجنرال ۲۳ هزاره دیگه ! ……… ماهیار اهی شید و گفت : یعنی حتی اگه من و ماکان به رشته هماهنگ برداریم تو نمیتونی با ما بیای ؟