دانلود رمان قمار به شرط چشمانت به قلم badri با لینک مستقیم
دانلود رمان قمار به شرط چشمانت نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا
موضوع رمان: عاشقانه، جنایی
نویسنده رمان: badri
تعداد صفحات: 268
خلاصه رمان: درمورد دختری نوزده ساله به اسم بهاره که برای تامین مخارج زندگی خودش و مادرش دنبال کار میگرده؛ اما هیچ کار مناسبی پیدا نمیکنه. یک روز که بهار همراه همکلاسی هاش به کوه نوردی میره، یکی از اون ها بهش پیشنهاد کاری رو میده و بهار ناخواسته وارد گروهی باز میشه. بهار وارد زندگی تجملاتی آدم هایی به ظاهر خوشبخت و بی مشغله میشه؛ اما این تنها ظاهر ماجراست. و با پذیرفتن این کار اتفاقاتی توی زندگی بهار میوفته…خوب و بد!اتفاقاتی که روزی حتی تو خواب هم نمیدید و با آدم هایی با شخصیت های متفاوت آشنا میشه…خوب و بد!
قسمتی از متن رمان قمار به شرط چشمانت
پوفی کشیدم. حوصلم خیلی سر رفته بود. نگاهم به اون طرف اتاق کشیده شد و روی چهره مهربون مامانم ثابت موند. مثل همیشه در حال دوخت و دوز بود. خیاطیش حرف نداشت و واسه همین هم از ما بهترون همیشه برای پارتیا و جشنای وقت و بی وقتشون بهش سفارش لباس میدادن. مامان با دقت مشغول دوختن یقه لباس بود. به چشماش نگاه کردم؛ قرمز و خسته بودن. بلند شدم و به سمتش رفتم . من رو که دید لبخندی روی لبای قشنگش نشست
منم معطل نکردم و رفتم پیشش و سرش رو بوسیدم. خسته نباشی مامان جون.سلامت باشی دخترم. کنارش نشستم و ب*و*س*ه ی دیگه ای به گونش زدم. لباس رو به آرومی از تو دستاش بیرون کشیدم کشیدم و اون طرف گذاشتم. ب*و*س*ه ای به دستای خستش زدم و سرم رو بالا آوردم و به چشمای مهربونش خیره شدم. بسه دیگه مامان گلم! چشمات از خستگی قرمز شدن. برو یکم استراحت کن.لبخندی بهم زد و دستام رو توی دستای گرمش فشرد.
نمیشه عزیزم! باید زودتر این سفارشا رو تحویل بدم.حالا فوقش یکم دیرتر تحویل میدی. مگه آسمون به زمین میاد!؟خندید و لپم رو کشید. نخیر، زمین به آسمون میره. نمیشه که دخترم! برای مهمونی لباسشون رو لازم دارن. اینا این همه لباس دارن. خوب یکی از همونارو بپوشن دیگه.نمیشه دخترم! میدونی که این کار رو نمیکنن! تازه بعدش هم میان یه آشوب اینجا درست میکنن و آبرو واسمون نمیذارن.بی جا کردن! مگه من مردم؟