دانلود رمان لپ های خیس صورتی نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا
موضوع رمان: عاشقانه_طنز
نویسنده رمان: آیه محسنی
تعداد صفحات: 295
خلاصه رمان: داستان یه دختر بدبخته دبیرستانیه ….بدبخت میگم یعنی واقعا بدبخت…درحد بیخانمان های زلزله پاکستان … گفتم بیخانمان…. اما از اون اتفاق های عادی که برای همه بیخانمان ها میوفته واسه این نمیوفته…یه اتفاقای دیگه میوفته …..هه !! یه جورایی که خودتون حس کنید جای اون دختره بدبختو بیچاره شدید…. یه قصه ی رقابتی بین دو تا مدرسه هم قاطی این هس (مثلا مخه..)به اضافه حسودی بعضیا به این دختره……!! قراره بیان ترورش کنن) یعنی یه زندگی مسخره….شاد…عجیب…گاهی رومنس یه شب یه دزده بی ادب میاد خونه ی این قایم بشه خلاصه یه وضعی میشه …البته همین دزده زندگی ایشو عوض میکنه….صاب خونه اش هم گیره به این..و در یک حرکت ناگهانی از خونه پرتش میکنه بیرون…و این میشه یه بیچاره اسمون جل و بد شانس
قسمتی از متن رمان لپ های خیس صورتی
هر دو خطی که واسه الینا توضیح میدادم به وجب رو صندلی میرفتم پایین تا اینکه کم کم داشتم از رو صندلی میوفتادم … وقتی کارم با الینا تموم شد یکی از بچه ها خبر اومد که معلم کامپیوترمون نیومده و منم همون جا سرمو گذاشتم رو میز که متوجه شدم خیلی ضایع اس دانش آموز سال چهارم با آن هیکل و ابهت بگیره زرتی بخوابه واسه همین رفتم همون کتابه رو برداشتم و خودم رو کردم که یعنی دارم میخونم عینکم هم زدم و چشمامو اروم بستم ولی لامصب تا چشمام گرم میشد دستم شل میشد و من با علاج میرفتم تو میز …
دیگه طاقت نداشتم گور پدر حرف مردم سرمو گذاشتم رو میز … حالا که همه چی جوره خوابم نمیبره …. میری ماهیار که دیشب نذاشتی دو دقیقه کیه امونو بذاریم اداشو در آوردم عاشق شدم عاشق شدم ……. شدی که شدی … والا … من چه کنم ؟ * افا برا من نصف شبی تیریپ لاو برداشته … حیف که دیشب نمیخواستم اون فضای شاعرانه رو خراب کنم و یزنم تو فاز رمانتون وگرنه دیشب همچین خوشگل میزدم تو شیکمش که عاشقی از سرش بپره بره بگیره بتمرگه عشقشم عین آدم نیس من که میدونم اینا فقط حس گذراس ….
من این ماهیارو بزرگ کردم هر کی ندونه شما که میدونید چه روزایی تو کلاسکه اینو هل میدادم و چه شبایی تا صبح بالا سرش بیدار میموندم … نمونه اش همین دیشب …. این دو روز دیگه منو یادش میره چه برسه به ماهدختو اصلا فرض کن یادش نره … من که میدونم سر سفره عقد همه منتظر جواب افان اونوقت این گرفته خوابیده …. اخه این همیشه داستان به جاهای مهم که میرسه نازش یادش میوفته خسته اس … عین این معتاداس …..