دانلود رمان لیلا نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا
موضوع رمان: عاشقانه، اجتماعی
نویسنده رمان: غزل سادات
تعداد صفحات: ۳۵۶
خلاصه رمان: لیلا زنی تنها در اواخر دهه ی سی سالگی عمرش ، خاطرات گذشته ی پر فراز و نشیبش را مرور می کند، آشنایی اش با سجاد در زمان حال، همه معادلات زندگی اش را به هم می ریزد…
قسمتی از متن رمان لیلا
به عادت همیشه که عصبی و کلافه می شدم، با انگشت شست و اشاره به نرمه ی گوشم چسبیدم. ضربان قلبم تند شده بود، پلک زدم و نگاهم روی کاکتوس کنج دیوار، ثابت ماند. یک لحظه تصویر گلدان سبز تیره رنگی با کاکتوس های بزرگ مقابل چشمانم نقش بست. فشار انگشتانم روی نرمه گوشم شدیدتر شد، صد بار به سوری گفته بودم این گلدان لعنتی را از مقابل چشمانم بردارد اما گوشش بدهکار نبود.
هر بار دید این گلدان مرا می برد به گذشته، دقیقا مثل همین حالا که با همه ی توانم مقاومت می کردم که در میان خاطرات گذشته حل نشوم اما فایده نداشت انگار. حسی شبیه آهن ربا مرا به صدای سوری، تکان خوردم عقب می کشید. با شنیدن لی لی جون؟ در ورودی ایستاده بود. از نگاه خیره سر چرخاندم و ناؼافل نگاهم روی مرد جوان ثابت ماند که با اخم های در هم مقابل اش خوشم نیامد.
اصلا از در که وارد شد همه ی هیجانم ته کشید. نرمه گوشم را رها کردم و به سمت سوری چرخیدم و به زحمت لبخند زدم پس ایشون بودن همون کیس مناسبی که می گفتین؟- و با سر به همان مرد اشاره زدم. سوری با دیدن لبخندم، خودش را جمع و جور کرد. اخلاق گند و مزخرفم را خوب می شناخت، اینطور که لبخند می زدم و با اشاره با او صحبت می کردم یعنی حواسش باشد که قرار است طوفان به پا شود. از روی کاناپه کهنه و از مد رفته بلند شد و دستانش را در هم گره کرد فدات بشم من، شما که هنوز با هم حرفی نزدین، حالا این جلسه برای آشناییه-