دانلود رمان مات جلد اول نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا
موضوع رمان: عاشقانه
نویسنده رمان: فرناز احمدلی
تعداد صفحات: 601
خلاصه رمان: رها زنی ۲۳ ساله موفق و مستقل که یکبار ازدواج کرده و به دلیل خیانت همسرش جدا شدن رها عاشق بچست ولی دیگه نمی خواد ازدواج کنه پس تصمیم می گیره بدون ازدواج بچه دارشه یه شب میره به یه مهمونی و به مدت یه شب صیغه مرد جذابی میشه که حتی اسمشو نمی دونه رهای خوش شانس همون شب حامله میشه و نقشش میگیره اما نمیدونه آدم اشتباهیو به عنوان پدر بچش انتخاب کرده مردی که همه با شنیدن اسمش لرزه به تنشون میوفته….
قسمتی از متن رمان مات جلد اول
ساواش نیم نگاهی به رهاي ترسیده کرد مثل اینکه قرار نبود یک روز بدون دردسر و آرام داشته باشند واقعا خدا بهشان رحم کرده بود که بچه با این همه اتفاق سالم بود دلش نمی خواست انقدر استرس به رها وارد شود کم کم شرایط داشت خطرناك میشد رها آرام جلو آمد و گفت : آرش سر منم کلاه گذاشته قرار بود واسه کارش چک بکشه می گفت سرماه پاسشون می کنه مرد سرش را تکان داد و گفت…
مگه دستم به اون کثافت دزد نرسه سرشو میزارم رو سینش با سر به آدم هایش اشاره کرد که بیرون بروند پیش ساواش سکه یه پول شده بود تنها خوبی آمدن طلبکارها این بود که ساواش برگه ها را ندید وگرنه امروز برایش تبدیل به جهنم می شد خدا آرش را لعنت کند اگر پیدایش می کرد قطعا تکه تکه اش می کرد مردك عوضی معلوم نیست سر چند نفر را کلاه گذاشته و با پول هایی که دزدیه از ایران فرار کرده
وگرنه پلیس تا الان پیدایش می کرد بدون اینکه به صورت ساواش نگاه کند آرام از کامیار نگران و آشفته خدافظی کرد و از شرکت بیرون رفت حالش خوب نبود تحقیر شده بود ان همه جلوي ساواش مطمعن بود بعدا این اتفاق را به رویش می آورد و حسابی از خجالتش در می آید صداي قدم هاي بادیگاردها و ساواش را می شنید که پشت سرش می آمدند سوار ماشین شدند و به سمت خانه رفتند ساواش : از شوهرت خبر دارید؟!؟!؟!؟ رها : شوهر سابقم ساواش : از شوهر سابقت خبر داري؟!؟!؟؟
رها : به نظرت اگه خبر داشتم الان اینجا بودم ساواش سرش را به سمت او چرخاند و گفت : پس کجا بودي؟!؟؟!؟؟ رها نفس عمیقی کشید و گفت
