دانلود رمان مادمازل خبیث به قلم زهرا.پ با لینک مستقیم
دانلود رمان مادمازل خبیث نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا
موضوع رمان: عاشقانه، کلکلی
نویسنده رمان: زهرا.پ
تعداد صفحات: ۱۸۶
خلاصه رمان: یه دختر شیطون به نام اوین که بسیار بسیار شلوغه ولی طوری میشه که با پسر خالش حسام لج میوفته و کلی اتفاق براش میوفته…
قسمتی از متن رمان مادمازل خبیث
یه صدایی امد…من:چی بود؟…حسام:تکون نخور ببینم چی بود…یهو یکی از بوته ها تکون خورد…پریدم پشت حسام…حسام:چته آوین.من:من می تر …..نتونستم ادامه بدم چون یه چیزی از بوته ها پرید بیرون و من سریع…سرم رو بردم عقب یهو دیدم حسام داره می خنده…من:اون چیه؟؟؟حسام:از این می ترسی؟ سرم اوردم بیرون. واییی چه نازه خداااا . یه سگ کاملا سفید گوگولی….من:وایی چه نازه ….رفتم جلو بغلش کردم من:میشه بیارمش؟
حسام:بیار ولی خاله میزاره؟…من:نمی دونم.راه افتادیم داشتم با سگ جدیدم بازی میکردم.من:وایسا ببینم اسمتو چی بزارم؟حسام:آلو چطوره؟؟من:آلو؟؟؟ عالیه یوهو…من: آلو کوچولو از این به بعد بره منی.رفتیم تو ویلامون مامان تا آلو رو دید گفت… مامان: آوین اینو از کجا اوردی ؟ نمی خوای که نگهش داری؟من:می خوام. مامان:اخه این….. خاله نزاشت ادامه بده .خاله:بیا بریم بشوریمش.من:جونمی . خاله عاشق حیونا بود رفتیم تو حموم هم آلو رو شستیم هم اب بازی کردیم .
بعد از حموم داشتیم دور مبال بازی میکردیم که خاله گفت:خوب وروجکا چی اوردید؟ سه تا شیشه رو گذاشتیم جلوش من:خاله ببین چهار تا سوسک
حسام:تازه دوتا ملخ من:یه پروانه بزرگ.خاله: و به سگ خوشگل .من:آلوی منو میگی ؟خاله:اسمش آلو شد؟من:اره خاله. خاله: خوب دیگه بدویید اینا رو قایم کنید که الان باباهاتون میان . شیشه ها رو برداشتیم و بردیم تو اتاق و زیر تخت گذاشتیم کنار بقیه دوستاشون . منو و حسام وایسادیم رو برو هم و ارم شیطونیمون که کوبیدن موشتا مون به هم باشه روعملی کردیم .