دانلود رمان مامان من خوبم نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا
موضوع رمان: عاشقانه
نویسنده رمان: رویا قاسمی
تعداد صفحات: 1507
خلاصه رمان: مامان، نگاه بدبینانهای به جهان داره. نگاهش رو میتونم به شلاق سیاهی تشبیه کنم که سمت همهٔ آدم هایی که، نه! درواقع شلاق سیاهش رو سمت هر موجود زندهای گرفته، که از کنار من و برادرم رد میشه. حتی مورچه ها هم از این شلاق سیاه در امان نیستند.
قسمتی از متن رمان مامان من خوبم
کلید برق دیوارها رو میگردم کلید برق رو پیدا نمیکنم. اون قدر خسته م که بیخیال پیدا کردن کلید برق میشم و خودم رو پرت میکنم روی تختی که گوشه اتاقه، اما یه چیز عجیبی حس میکنم انگار که… انگار که به یه جسم برخورد کردم توی تاریکی و روشنایی کمی که از در نیمه باز اتاق به داخل سرک کشیده سعی میکنم ببینم چی روی تخته که اون قدر سفت و محکمه خودم رو کمی جابه جا میکنم که آرنجم محکم میخوره به یه چیزی قبل اینکه لحاف رو کنار بزنم صدای ناله بلند میشه…
و چنان با ضرب لحاف از جاش تکون میخوره که نمیتونم هیچ عکس العملی نشون بدم. تو تاریکی و روشن این ،اتاق یه جفت چشم روشن میبینم روشن که زل زده به من و قبل از این که بتونم هضم کنم تو چه موقعیتی قرار دارم چنان جیغ و دادی راه میندازم و خودم رو از تخت پرت میکنم پایین که سرم محکم به لبه چوبی تخت برخورد میکنه و از درد نفسم بند میآد، اما همچنان جیغ میزنم و سینا رو با همه وجودم صدا….
مامان کیسه یخ رو روی پیشونیم با فشار نگه داشته. همچنان هق میزنم و ناله کنان میخوام که یخ رو از روی سرم بردارن اما مامان گوشش بدهکار نیست سینا با لیوان آب و یه بسته قرص مسکن کنارم میشینه اوه اوه چه بادی هم !کرده عمه بیشتر فشار بده و رمش بخوابه. و رو میکنه به سامان تا جایی که یادمه تو این فصل اینجا پیدات نمیشد. جواب سینا رو نمیده و برای چندمین بار از مامان و بابا عذرخواهی میکنه