دانلود رمان مانند تو نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا
موضوع رمان: عاشقانه، معمایی، جنایی، بزرگسال
نویسنده رمان: حدیث افشار مهر
تعداد صفحات: 311
خلاصه رمان: زندگی ساده و یکنواختِ صحرا با ورود مردی به نام طوفان به یک باره دگرگون می شه و تمام عقاید و تفکر های صحرا رو دچار تغییر و تحول میکنه . طوفان در ظاهر مردی خوش قلب و خوبه ..اما راز هایی در پس پرده وجود داره که وجود طوفان رو عوض میکنه ، انتقامی که چندین ساله در دل طوفان هست .. آیا با عشق آتشین صحرا خاموش می شه؟
قسمتی از متن رمان مانند تو
سرم تکون دادم و توی ماشین نشستم … حدود پنج دقیقه ی بعد جلوی داروخونه ایستاد . از ماشین پیاده شدیم … تکیه دادم به بدنه ماشین … رفت توی داروخونه. به زخمم نگاه کردم… زیاد وخیم نبود ، از شدت قرمزی پوست کم شده بود ولی از دردش نه ! از داروخونه بیرون اومد … خوشم می یومد که نگران بود … نمی دونم چرا ! رو به روم ایستاد و بدون هیچ حرفی دستم توی دستش گرفت . پمادی به زخمم مالید … به صورتش نگاه کردم …
خیسی روی صورتم حس کردم … سرم گرفتم بالا… قطره های بارون توی صورتم فرود اومدن . بوی بارون و خاک خیس خورده به مشامم رسید … نفس عمیقی کشیدم . عاشق این بو ، این هوا بودم . چشمام بستم و این بار نفس عمیق تری کشیدم . به طوفان نگاه کردم … دست از کار کشیده بود و بهم زل زده بود . بارون موهاش رو خیس و روی پیشونیش ریخته بود . زل زده بودیم به چشم های همدیگه … ماشینی با سرعت رد شد و آب های روی زمین به سر تا پاهامون پاشیده شد .
گل و آب از سر و رومون چکه می کرد ، طوفان با عصبانیت زیر لب چیزی گفت… گفتم : تا بارون شدید تر نشده سوار بشیم . سرش تکون داد و سوار ماشین شد . دستش سمت ضبط برد و در کمال تعجب من ، آهنگی پلی کرد . ” امید آمری و مهدی مقدم ، ایست قلبی ” عشقت داره به قلب من بدجوری ضربه می زنه نفس نفس میزنم و عشق توقاتل منه دوری تو برای من باعث ایست قلبی از پس تو برنمیام نمیدونم چی به چیه دارم کلافه میشم از این بودنو نبودنت