دانلود رمان ماه چهره نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا
موضوع رمان: شیما اسماعیلی
نویسنده رمان: عاشقانه، اجتماعی
تعداد صفحات: ۲۲۴
خلاصه رمان: ماه چهره رمانیست متفاوت از زبان ده شخصیت مختلف که هرکدام از دید خود و چند بازه ی زمانی متفاوت روایت گر زندگی زنی هستند که در برابر تمامی ناملایمات زندگی پر قدرت ایستادوعاشقانه زندگی کرد… تحت هیچ شرایطی تسلیم نشد و هیچ وقت خود را بازنده ندید..
زنی که به ما می اموزد چطور عاشق شدن عاشق موندن و عاشقانه زندگی کردن را …. رمان ماه چهره روایت گر چندین و چند رابطه ی عاشقانه از جنس های مختلف است و در اخر به ما نشان میدهد که عشق واقعی و اصیل شرقی چه بود وافسوس که دیگر نیست .. نحوه نگارش این رمان با تمامی رمان هایی که تا به حال خواندید تفاوت دارد
قسمتی از متن رمان ماه چهره
زن- میگن اهالی این روستا نفرین شده ان …از وقتی حاج بابا مرد نفررین شدن …حاج بابا چشم و چراغ بود …خیر و برکت بود…یه اکبر اباد بود و حاج باباش … مردم روستا صبح به صبح با اهلل و اکبرش دست به نماز می شدن و شبا با الهی العفو هاش می خوابیدن ….تا وقتی بود همه چیز خوب بود …اما وقتی رفت … خوش بختی ازاین روستا رخت بست چشمای زن پر از اشک شد از جاش بلند شدو به سمت سماور در حال جوشیدنش رفت .
صدای قلقل سماور تو سکوت محض اون روستای بی اب و علف اهنگی خواب اور و ارامش دهنده داشت . جوری که دلت میخواست حداقل تا یه هفته دیگه به شهر و غوغای درونش برنگردی و تو این خونه کاهگلی و اروم هی پشت هم چای بنوشی و بشنوی… …چای بنوشی و بشنوی از سرنوشت ادما هایی که دیگه هیچ اثری ازشون نیست نه از خودشون نه از بدی ها و خوبی هایی که در حق هم کرده بودن …. زن چایی رو گذاشت جلوی پام و به سختی از جاش بلند شد و به سمت صندوق قدیمی گوشه ی خونش رفت .
انگاری برای باز کردن درب صندوق تردید داشت که دو سه باری نفس عمیق کشیدو پشت به من به رو به روش خیره شد .نمیدونستم تو اون صندوق چیه اما هر چی که بود به من مربوط میشد به من یا ماه چهره …یالاخره درب صندوق و باز کردو یه جعبه ی قدیمی پارچه پیچ و از توش بیرون اورد دو باره یا علی ای گفت و از جا بلند شد و به سمت من برگشت . چشمای پر از سوالم و بهش دوختم و گفتم از ماه چهره بگید …مرگ حاج بابا چه ربطی به اون داشت؟