دانلود رمان محله ممنوعه نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا
موضوع رمان: ترسناک، تخیلی
نویسنده رمان: blod
تعداد صفحات: ۳۲۶
خلاصه رمان: داستان در مورد پسري به اسم حسامه. اين آقا يه روز با رفيقش سياوش ميره يه مهموني. اونجا دختري رو ميبينه و ناخواسته دل ميبنده. بدون اين كه بدونه اون دختر چيه و كيه. بعد از اون مهموني اتفاق هايي براي حسام ميوفته كه خيلي هم خوشايند نيستن و حسام بارها و بارها راهي بيمارستان ميشه. با حقيقت هايي رو به رو ميشه كه براش غير قابل باورن اما راحت اونا رو ميپذيره.
حقيقت هايي كه باعث ميشه حسام بفهمه نصف بيشتر وجودش انسان نيست. با كمك دوستاش ميخواد بفهمه كه چيه. در اين بين سحر و دوستانش هم به كمك حسام ميان. اتفاق هاي هيجان انگيزي قراره تو اين رمان به وجود مياد. ازتون ميخوام تا اخر با من بمونيد و در ضمن عجولانه قضاوت نكنيد. من براي نوشتن قسمت هاي تخيلي كلي فشار به مغزم اوردم و ذهنمو به كار گرفتم.
قسمتی از متن رمان محله ممنوعه
خیلي خوشحال شدم. بابا مهندس معماره و هر چند وقت یه بار از طرف شرکتشون میره ماموریت. اون روزایي که نیست بهترین روزاي عمر منه. چون نیست که هي رو اعصابم رژه بره. سیما پوزخندي زد و مشغول خوردن شد. مي خواستم بزنم تو دهنش دختره ي پررو. سام هم وارد اشپزخونه شد و براي خالي نبودن عریضه یه سلامي هم به من داد.نسكافم که تموم شد خواستم از اشپزخونه خارج بشم که با صداي مامان برگشتم سمتش.
ظهر قرار داري؟چطور؟ خونه عموت دعوتیم.خب به من چه؟تو هم باید بیاي. با عصبانیت کنترل شده اي گفتم:چرا مثلا؟ زشته. بابات گفت بهت بگم حتما باید بیاي. با عصبانیت به سمت اتاقم رفتم. اینم از شروع روزمون. موندم حضور من چه فایده اي داره جز باشه.
اینكه اعصاب من و بقیه بهم بریزه. به شخصه چشم دیدنشونو ندارم. البته اونا هم هین حس رو نسبت به من دارن. تو اتاق گوشیم داشت خودشو مي کشت. سیاوش بود. الو بنال سیا.
قبل از این که چیزي بگه قطع کردم. عادتمه قبل از اینكه طرف خدافظي کنه قطع میكنم. زود فعلا لباس پوشیدم و بدون اینكه به کسي چیزي بگم از خونه خارج شدم. مطمئنا براشون مهم نیست که کجا میرم. ماشین سام تو حیاط بهم چشمك میزد اما حال نداشتم برم تو سوئیچ رو بردارم. تازه امكان داشت با مامان رو به رو بشم و کلي بهم گیر بده. کلا بیخیال ماشین شدم وپیاده راه افتادم.
