باغ استور
دانلود رمان و داستان کوتاه ☀️ اپلیکیشن رمان

دانلود رمان مرد کوچک به قلم Sun_daughter  و خانم فسقلی با لینک مستقیم

دانلود رمان مرد کوچک نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا

موضوع رمان: طنز_اجتماعی_عاشقانه
نویسنده رمان: Sun_daughter خانم_فسقلی
تعداد صفحات: 160

رمان مرد کوچک

خلاصه رمان: بعد از سیزده سال هنوز بچه است… یه بچه ی بیست ساله…سیزده سال کودکیشوخواب بود… حالا که بیدار شده نباید توقع داشته باشیم بزرگ باشه…اون یه مرده… یه مرد کوچیک!!!.

قسمتی از متن رمان مرد کوچک

دو سه روزی از بازگشت میلاد از بیمارستان می گذشت.عصر پنج شنبه طبق معمول محمد و رویا حاضر شدند تا به منزل عزیز خانم مادر محمد پروند بچه ها بهانه آوردند و رویا از خدا خواسته میلاد را که کمی بهتر شده بود خانه گذاشت . بعد از رفتن پدر و مادر میعاد و مازیار به قصد کوچه خانه را ترک کردند میلاد هم که کمی بهتر شده بود مثل همیشه آویزانشان شد و گفت : اگه منو تبرین مامان که بیاد بهش میگم ها … مازیار عصبانی شد با داد و فریاد گفت : خفه نیم وجبی زبون باز کردی ؟

دو روز مریض بودی داشتیم نفس می کشیدیم از دستت نکبت باز خوب شد میعاد رویه مازیار گفت بذار بیادبمونه خونه کار دستمون میده اینو که می شناسی عین دخترا تا بهش بگی پخ خودشو خیس می کنه تنها بذاریمش مامان بیاد دردسر میشه کی حال نصیحت شنیدن دارد . مازیار تایید کرد اما با حرص رو به میلاد گفت : میای اما اگه بخوای توی دست و پا باشی بچسبی به ما دو تا همون جا می خوابونم توی گوشت ها میلاد ناراحت از اینکه هیچوقت او را آدم حساب نمی کردند و همیشه به او می گفتند دختر شرط را قبول کرد .

میلاد گوشه ای نشسته بود و داشت به بازی برادرهایش نگاه می کرد مازی پاس بده مازیار یک لحظه جو زده شد و احساس مهم بودن کرد خواست دوستش را کنار بزند که با مغز روی زمین افتاد . با اینکه دلش می خواست گریه کند اما چون پوزخند ارسلان را دید بلند شد . کمی لنگ می زد میعاد خودش را به او رساند و با غر گفت : ای بمیری خاک بر سر کوی باز رفتی توی هپروت نگاه کن تو رو خدا ارسلانو می بینی چه جوری داره می خنده بهت مازیار کفری شده بود اگر حرف نمی زد تا  کنار میعاد گوشش ور می زد بالاخره به درد زانویش فائق آمد و گفت : ببند اون بی صاحابو ، خب پیش میاد دیگه داریم بازی می میعاد ادایش را در آورد .

  • اشتراک گذاری
خلاصه کتاب
بعد از سیزده سال هنوز بچه است… یه بچه ی بیست ساله…سیزده سال کودکیشوخواب بود… حالا که بیدار شده نباید توقع داشته باشیم بزرگ باشه…اون یه مرده… یه مرد کوچیک!!!.
مشخصات کتاب
  • نام کتاب: رمان مرد کوچک
  • ژانر: عاشقانه، اجتماعی، طنز
  • نویسنده: Sun_daughter خانم_فسقلی
  • ویراستار: باغ استور
  • تعداد صفحات: ۱۶۰
لینک های دانلود
  • 758 روز پيش
  • admin
  • 254 بازدید
لینک کوتاه مطلب:
ورود کاربران

تبلیغات متنی
درباره سایت
باغ استور: سایت اول رمان استور در گوگل از باغ است، دانلود رمان از اپلیکیشن و آپ باغ استور با کد تخفیف ویژه از بزرگترین باغ رمان ایران، دانلود رمان جدید از سایت فروش رمان باغ استور، کتاب رمان های عاشقانه برای آیفون و اندروید، Pdf/Apk
آخرین نظرات
شبکه های اجتماعی
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " باغ استور " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.