دانلود رمان ملکه کوچک نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا
موضوع رمان: عاشقانه
نویسنده رمان: ناشناس
تعداد صفحات: ۲۹۶
خلاصه رمان: این دومین باری بود که این دخترک و میدیدم. یه حس عجیبی بهم میداد.. موهای بافته شده اش و رق*صیدنش میون درختا فقط کمی غریزه خفته مو بیدار میکرد.. برام مهم نبود بچه اس یا یه رعیت، فقط باعث یه حس خوب میشد…
قسمتی از متن رمان ملکه کوچک
عمارت مثل همیشه شلوغ بود و زندگی جور دیگه ای توش جریان داشت اینجا همه برای خان و خانزاده ها حتی نفس میکشیدن اینجا همه فقط درحال جلب کردن رضایت خانواده ی خان بودن بی توجه به هرکسی که توی محوطه ی عمارت بود داخل عمارت شدم با دیدن برادرکوچیکترم که طبق معمول مشغول صحبت با یکی از رعیت ها بود سری برای سلام تکون دادم و ازش فاصله گرفتم
این آدم انگار اصلا خانزاده نبود وخون خان توی رگ هاش جریان نداشت بیشتر وقتشو با رعیت های و مشکلات ریز و درشتشون سپری میکرد برعکس من بیشتر طول هفته رو توی شهر بودم و به کارای خان رسیدگی میکردم به سمت اتاقم رفتم و توی مسیر از سودابه میز غذای مفصلی خواستم چشمی گفت و به سرعت به سمت اشپزخونه رفت وارد اتاق شدم و کتم و از تنم در اوردم