باغ استور
دانلود رمان و داستان کوتاه ☀️ اپلیکیشن رمان

دانلود رمان من ازدواج نمیکنم به قلم ا. ت. س .ت با لینک مستقیم

دانلود رمان من ازدواج نمیکنم نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا

موضوع رمان: عاشقانه-اجتماعی
نویسنده رمان: ا. ت. س. ت
تعداد صفحات: 46

رمان من ازدواج نمیکنم

خلاصه رمان: یه داستان کاملا و فوق العاده خنده دار که شخصیت های داستان سعی کردن رمان رو به طرز دیوانه بارخنده دار جلو ببرند اگه دنبال هیجان و خنده هستید و البته چاشنی عشق این رمان که اثر هنری خودمم هست رو بهتون معرفی میکنم البته این فقط جلد اول این رمانه و در ادامه قراره کلا رمان از این رو به اون رو بشه:))

پسری به اسم میلاد که داره کم کم به قول خانواده پیرمرد میشه رو مجبور میکنند که ازدواج کنه….کنار این جریان یه نفر وارد زندگی میلاد میشه که ازش متنفره!نقش های اصلی ما این دو نفر نیستند بلکه در ادامه شاهد شخص ایکس خواهیم بود که پرده از رازهایی برخواهد داشت!!

قسمتی از متن رمان من ازدواج نمیکنم 

توی مهمونی همه جلف بودن لباسای کوتاه و با رنگای جیغ که میلاد حالش بهم میخورد یهویی دید سمانه داره با یه دختر به طرفش میاد نظرش به لباس دختر جلب شد به لباس شب بلند که استینای توری کلفت داشت و هیچ گونه طراحی هم روی لباس نبود انگار به چیز سیاه کل بدنتو پوشونده باشه فوق العاده جذاب بود ! با صدای سمانه به خودش اومد سمانه : سلام میلاد میلاد سلام کرد دختر هنوز سرش پایین بود وقتی سرشو آورد بالا میلاد از چیزی که میدید خیلی تعجب کرد اصلا باورش نمیشد دختر دوباره با همون چشمای سیاهش بهش زل زد و گفت : شمایید ؟ ميلاد : شما ….. ؟

میلاد لبخندی زد و گفت : واو باورم نمیشه دوباره دیدتون سمانه : شما همدیگرو میشناسید ؟ دختر : ایشون همونی هستن که براتون گفتم ….. همون آقابی که باید داروهارو به بچشون میرسوندن !!!!! سمانه زد زیر خنده میلاد ناله ای کرد و سرشو انداخت پایین دختر با تعجب به میلاد و سمانه چشم دوخت سمانه : این آقا همونی هستن که من بهت گفتم …. همونی که بهش دروغکی گفتم نمیخوام ازدواج کنم !!!! دختر لبخندی زد اما چشماش قهقه میزد گفت : یعنی شما اینقدر هول بودید که به من اون دروغو یگید ؟

میلاد با ناله گفت : خب چیکار میکردم ؟ …….. ناچار بودم دیگه !!! بعد کف دستاشو گذاشت روی هم دیگه و به حالت التماس گفت : تورو خدا منو ببخشید !!! دختر نگاهی به دور و اطراف انداخت و گفت : مثل اینکه بهتره من ازتون جدا شم ….. سمانه : واسه چی ؟ دختر : خب چشمای زیادی دارن ما رو نگاه میکنن !! سمانه شیطون گفت : منظورت این پسرای دور و اطرافن ؟ دختر لبخند ملیحی زد و گفت : نه … منظوورم خاطر خواهای آقا میلادن ! میلاد : اسم منو میدونین ؟ دختر : بله … به لطف سمانه خانوم که اون جریان خنده دار رو برام تعریف کردن ! سمانه : نه تورو خدا یگانه نرو بابا من حوصلم سر میره ( ایول میلاد اسمشو فهمیدم میخوام با دختره دوست شم ؟!

  • اشتراک گذاری
خلاصه کتاب
داستان کاملا و فوق العاده خنده دار که شخصیت های داستان سعی کردن رمان رو به طرز دیوانه بارخنده دار جلو ببرند اگه دنبال عیجان و خنده هستید و البته چاشنی عشق این رمان که اثر هنری خودمم هست رو بهتون معرفی میکنم البته این فقط جلد اول این رمانه و در ادامه قراره کلا رمان از این رو به اون رو بشه:)) پسری به اسم میلاد که داره کم کم به قول خانواده پیرمرد میشه رو مجبور میکنند که ازدواج کنه….کنار این جریان یه نفر وارد زندگی میلاد میشه که ازش متنفره!نقش های اصلی ما این دو نفر نیستند بلکه در ادامه شاهد شخص ایکس خواهیم بود که پرده از رازهایی برخواهد داشت!!!
مشخصات کتاب
  • نام کتاب: رمان من ازدواج نمیکنم
  • ژانر: عاشقانه، اجتماعی
  • نویسنده: ا.ت.س.ت
  • ویراستار: باغ استور
  • تعداد صفحات: ۴۶
لینک های دانلود
  • 735 روز پيش
  • admin
  • 696 بازدید
لینک کوتاه مطلب:
ورود کاربران

تبلیغات متنی
درباره سایت
باغ استور: سایت اول رمان استور در گوگل از باغ است، دانلود رمان از اپلیکیشن و آپ باغ استور با کد تخفیف ویژه از بزرگترین باغ رمان ایران، دانلود رمان جدید از سایت فروش رمان باغ استور، کتاب رمان های عاشقانه برای آیفون و اندروید، Pdf/Apk
آخرین نظرات
شبکه های اجتماعی
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " باغ استور " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.