دانلود رمان من به عشق و جزا محکومم نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا
موضوع رمان: عاشقانه، اجتماعی
نویسنده رمان: دختران من
تعداد صفحات: 412
خلاصه رمان: یلدا تو دوران دبیرستان تو اوج شادابی و طراوت عاشق یه مرده سیاهپوش میشه، دختری که حالا دیپلم گرفته و منتظر خواستگار زودتر از موعدشه، دم در ایستاده که متوجهی مرد سیاهپوش وسط پذیرایی خونهشون میشه و… شروع هر زندگی شروع یه رمان تازهست. یلدای ما با تمام خامیها و بیتجربگی وارد زندگی میشه. عاشق، خسته، دلبسته. بیاید ببینیم یه زن چطور توی سالها پخته و باتجربه میشه
قسمتی از متن رمان من به عشق و جزا محکومم
نمیدونم چندمین دور از تسبیح رو در یک مسیر تکراری چرخوندم که افکارم، قلبم، تمام وجودم به یک سال گذشته پر کشید. مادرم چه راست میگفت ” خیال آدمی مرغ بیپر و باله ” به یک سالی که گذشت و من فکر نمیکردم آخرش اینجا باشه، به یک سالی که هم سخت گذشت هم خوش گذشت. کفه ی هر دو طرف سنگین بود و همین قدرت من رو برای تصمیم سخت مصمم میکرد.
هم همه ی بچه ها بالاتر از حد معمول رفته و یه جورایی میشد گفت گوشخراش بود. امسال سال آخر دبیرستان بود؛ ولی انگار قرار نبود این دختران بلوغزده کمی آرومتر باشن. امسال سال آخر تمام شیطنت های زیرزیرکی، آخر خطِ سر به سر گذاشتن های پسرانِ عالفِ سر کوچه و خیابونمدرسه بود و تمام خوشیها و ناخوشی های دوران مدرسه با تموم شدنش پروندهش بسته و به سمت خاطرات بلند مدت میرفت.
چسبیدن به یه حس تازه، کنده شدن و کوک خوردن به دورانی که نه نوجوانی بود و نه بزرگسالی، یه چیزی مابین این دو. صدای جیغکیِ ستاره از ته کلاس واضحتر از همه اظهار وجود کرد. وای خدا عجب سالی بشه امسال… درس و مشق بره به کنار امسال. ای خدا کِی بشه من به یُمن آخر سال یه شاباشی بدم که هم خودت راضی باشی هم بندهات.