دانلود رمان من مادرش هستم نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا
موضوع رمان: عاشقانه، اجتماعی
نویسنده رمان: fereshte69
تعداد صفحات: 75
خلاصه رمان: داستان درباره ی یه دختر فقیره که قراره یه تحول بزرگ تو زندگیش اتفاق بیفته ولی اتفاقی که اصلا نمیشه پیش بینیش کرد…پایان خوش
قسمتی از متن رمان من مادرش هستم
با لبخند نگاه بهش کردم و گفتم : خانم رضایی ما اگه انقدر پول داشتیم که کشتی هامونو آب میبرد که الان
میلیاردر بودیم! خانم رضایی لبخندي پر از آرامش زد و گفت : عزیزم توکلت به خدا باشه اون خودش به بهترین شیوه ي ممکن مشکلات آدما رو حل میکنه . فقط ممکنه براي امتحان ما آدم هاش هم که شده یه سري مشکلاتی سر راهمون قرار بگیره. خانم رضایی شما به من اجازه میدید که اینجا زندگی کنم؟ خانم رضایی با تعجب بهم نگاه کرد و گفت : مگه خودت خونه نداري عزیزمم؟
چشمام که پر از اشک شده بود رو بهش دوختم و با گریه گفتم : دیگه نه! دستشو روي شونم گذاشت و با لبخند گفت : دلیلشو نمیدونم ولی اینجا خونه ي خودته میتونی وسایلاتو تو اتاق آخر بزاري. با خوشحالی نگاهش کردم و گفتم : مرسی خدا خیرتون بده به شهامت تلفن زدم که بیاد و کلید رو بگیره . خودمم براي آخرین بار به خونه اي که یه عمر توش بزرگ شده بودم و همه جاش برام خاطره بود نگاه کردم . اشکام سرازیر شد ولی تقدیر این بود با دلی پر از حسرت از خونه دل کندم و کلید رو به شهامت عوضی که هنوز کثیف نگاهم میکرد، دادم و بی هیچ حرفی به سمت شرکت و اولین رور کاریم پرواز کردم.
وارد شرکت که شدم با ذوق به اطرافم نگاه کردم . مکان جمع و جوري به نظر میرسید . سه اتاق داشت با یه
آبدارخونه کوچیک و یه میز کنار در اتاق مدیر عامل که میشد حدس زد میز منشی باشه. در حال وارسی محل بودم که صداي آقایی توجهم رو جلب کرد مرد : بفرمایید خانم کاري داشتید ؟ بله بنده صدر هستم با من تماس گرفته بودید براي همکاري خدمتتون برسم . بله بله خیلی خوش امدید . من رحمانی هستم، معاون شرکت .