دانلود رمان میخواستم عروس باشم نه عروسک نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا
موضوع رمان: عاشقانه_اجتماعی
نویسنده رمان: نغمه۱۳
تعداد صفحات: 276
خلاصه رمان: داستان دختری که عاشق میشه، عاشق عشقی که به نظرمعشوق، طبق عرف نیست.… اما مگر میشود دست رد به عشق زد. عشق همیشه ساکت می آید و یک آن میبینی اوکه در قلبت مهمانش کردی، حالا صاحب همه قلبت شد..
قسمتی از متن رمان میخواستم عروس باشم نه عروسک
شایان رو تنها میذارم و میرم به اتاقم ، لباس راحتی میپوشم ، نگاهی به آینه میکنم ، برای مهمونی کامران باید رنگ موهام رو تجدید کنم ، جلاش رو از دست داده . با خوردن به قرص ، زود خواب به چشمهام میاد . بین خواب و بیداری هستم که در اتاقم به آرومی باز میشه ، نور لوستر پذیرایی می افته به چشمم ، چشمهام رو بیشتر رو هم فشار میدم . حضورش رو توی اتاقم حس میکنم ، نزدیکتر شدنش رو احساس میکنم ، قصدش رو میدونم ، جلوتر اومدنش در سایت نگاه انلود آماده شده میخواستم عروس باشم ، نه عروسک رو حس میکنم ، پتو رو که میدونم کمی کشیده شده ، کامل میکشه روم .
بعد کمی مکث ، آروم همون طور که آروم اومده میره و باز هم خیلی آروم درو میبنده . بوی عطرش رو حس میکنم و با آرامش به خواب میرم . با صدای زنگ موبایلم ازرو تخت بلند میشم ، برای اینکه حتما بیدار شم موبایلم رو به جایی دورتر از تختم میذارم . ساعت ۸ هست ، ۱۰ کلاس دارم . سردرد دارم ، با اینکه دیشب زیاده روی نکردم ، که البته شایان نداشت اما بازهم سر درد دارم . به دوش میگیرم شاید کمی بهتر شم . در حال پوشیدن لباسهام هستم که زنگ در زده میشه . از تو چشمی نگاه میکنم ، منیژه خانوم هست . میرم اتاقم و حاضرمیشم تا برم دانشگاه میخوام مانتوی قهوه ایم رو بپوشم ، پس با دقت به آرایش قهوه ای میکنم .
جلو موهام رو سشوار میکشم تا حالت بگیرن ، مقنعه کوتاهم رو سرم میکنم ، تو آینه به خودم نگاه میکنم مثل همیشه کامل و بی نقص ، دوباره صدای زنگ میاد ، این دفعه نمیتونم حدس بزنم که کیه . منیژه عادت به باز کردن در نداره ، میرم کنار در و از چشمی نگاه میکنم . درو باز میکنم و میاد تو ، خیلی زن کم حرفیه ، جز به ضرورت حرفی نمیزنه . واقعا دست شایان درد نکنه ، خونه انگار بازار شام هست ، بعد خوردن صبحانه جمع نمیکنم ، شاید منیژه هم گرسنه باشه و بعدا بخواد بخوره .