دانلود رمان میکاییل پزشک سلطان سلیم نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا
موضوع رمان: تاریخی_خارجی
نویسنده رمان: ملیکا والتاری
تعداد صفحات: 345
خلاصه رمان: والتاری در این داستان تاریخی, دنیای قرون سیزده و چهارده قلمرو عثمانی را مجسم میسازد .(میکاییل حکیم) قهرمان داستان, راوی ماجراهاست .او پس از مرگ همسرش تصمیم میگیرد که به مسیحیت پشت کند .فطرت الهی میکاییل, بیخدایی را برنمیتابد و از این رو, وی برای یافتن حقیقت و دور شدن از محیطی که همسرش را در آتش جهل فرو افکند به قلمروی میرود که در آن جا از شکنجه و آزار نشانی نباشد .میکاییل با این هدف, راهی مشرق زمین و دنیای اسلام میشود .سرانجام در پی یک سلسله حوادث ابتدا به دربار حاکم فاسد الجزایر راه مییابد و سپس به دربار سلطان سلیم ـ سلطان عثمانی ـ وارد میشود .مشاهدات میکاییل از دربار عثمانی و دسیسههای حرم نشینان و مداخلههای ایشان در امور مملکت ماجراهایی را پدید میآورد که در روند کلی داستان موثر است.
قسمتی از متن رمان میکاییل پزشک سلطان سلیم
در این احوال ، ابوالقاسم برای اجاره سرپناهی در بازار بزرگ به گشت پرداخت . او در نزدیکی ساحل ، خانه خرابه ای پیدا کرد و به جولیا و من گفت که اگر حاضریم سهم خودمان را از اجاره خانه بدهیم می توانیم با او در آنجا زندگی کنیم . در آن حال صلاح دیدم که حداقل تا رسیدن دستورات بعدی و روشن شدن آینده مان در خانه ای که تحت اختیار تورگوت گذاشته بودند ، اقامت کنم . خیلی زود در مورد اینکه آینده ام فقط بستگی به شانس دارد به شک افتادم ، زیرا در اولین نگاه ، دربار را مجموعه ای از بی نظمی و پریشانی دیدم .
مستخدمين آن وظایف و مسئولیتها را به گردن هم می انداختند و از ترس ارتکاب اعمال اشتباه از انجام کارها سرباز می زدند . با این حال در امور جاری دقت و وسواس بیش از حدی به عمل می آمد . هر حرکت تازه و تحول بی مقدمه ای موجب نگرانی درباریان می شد . از هیزم شکن تا نانوا و از مهتر تا مراقبین پرنده ها هر یک وظایف معینی داشتند که نباید سرمویی از آن تخطی می کردند . حقوق آنها نیز در هر مقامی که بودند قانوناً تثبیت شده بود .
با این تقسیم وظایف طبعاً برای من و اندی کاری نمی ماند که انجام دهیم جز اینکه منتظر بمانیم تاکسی بمیرد یا اخراج شود که جای خالی او را پرکنیم . انتخاب شغل در اختیار ما نبود و فقط مقامهای عالی رتبه بودند که می توانستند در این مورد کاری انجام دهند و احیاناً شغل جدیدی بر مشاغل دربار بیفزایند ، چنانکه بعداً دستگیرم شد اگر شغلی به ما محول می شد ، این شغل باید برای همیشه و حتی بعد از مرگ ما نیز ادامه می یافت که این به مفهوم احترام به خواست سلطان بود .