دانلود رمان نابودگر شیطون نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا
موضوع رمان: عاشقانه-اجتماعی
نویسنده رمان: اسما_ب
تعداد صفحات:231
خلاصه رمان: یه دختر و یک سری اتفاقات جدید تو زندگیش با کلی هیجانات و حس و حالهای متفاوت و شیرین و دنیای جنگی اما شیرین زندگی جدیدش و گذشته ای ک ازون بیخبره و کم کم بخشی از آینده اش میشه. دختر بی احساسی که از چندین نوع احساس متفاوت سردرمیاره
قسمتی از متن رمان نابودگر شیطون
رابی دستم رو کشید و منو به زور سمت توالت فرستاد و گفت : زود باش دیگه من برات صبحونه درست کردم ! با شنیدن این حرف صاف ایستادم و به سمتش موشکافانه نگاه کردم ارابی تا حالا ندیدم صبحونه درست کنه ! با این فکر لبهام کش اومدن و دستهام رو با ذوق به هم کوبیدم و گفتم : آخ جون رابی بلاخره داری یک کاری میکنی دوست دارم صبحونه ای که تو درست کنی رو بخورم !
بعد از اینکه صورتم رو خشک کردم با ذوق از نرده ها سر خوردم و رفتم پایین با خوشحالی وارد آشپزخونه شدم که تمومش رو دود گرفته بود ! پنجره رو باز کردم و به رایی نگاه کردم که با ذوق داشت پنکیک درست میکرد ! روی صندلی نشستم و لیوان شیرم رو خوردم . یکدفعه یک بشقاب با سه تابه ردیف پنکیک پخته نشده و نیمه پخته شده و سوخته جلوم گذاشت ! به رایی که داشت با ذوق پنکک هارو میخورد و به روی خودش هم نمی آورد نگاه کردم که گفت : چیه ؟ بخور خیلی خوشمزه است !
ولی اینها که خوب درست نشدن ؟! رابی ظرف شکلات رو برداشت و روی پنکیک هام خالی کرد و گفت : حالا دیگه ظاهرشونو نمیبینی بخور خوشمزه است ها ! تکه ی کوچکی از پنکیک رو خوردم که انقدر بدمزه بود و تلخ و خامش به هم مخلوط شده بود که نفهمیدم چطور قورتش دادم سریع از جام بلند شدم و یک لیوان آب خوردم ، رابی – چرا اینطوری میکنی ؟ در صورتی که سعی میکردم چشمم به پنکیک ها نیفته گفتم : ممنون رابی ولی من دیگه برم ! ماری کجاست ؟- تو اتاقشه داره استراحت میکنه .