دانلود رمان نبش قلب نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا
موضوع رمان: عاشقانه، اجتماعی
نویسنده رمان: ترنج
تعداد صفحات:
خلاصه رمان: من کیان مقدم از وقتی خودم رو شناختم عاشق دختر عموم کیمیا بودم عشقی که هیچکس خبر نداشت حتی خودش. وقتی از سربازی برگشتم برای عقد برادرم، عروس اون سفره عقد کسی نبود جز کیمیا. دیگه زندگی برام معنا نداشت که به دستور پدرم حاج حسین ساره رو عقد کردم چون به جز چشم چیزی دیگهای به حاجی نمیگفتم. الان بعد از گذشت سالها اتفاقی افتاده که رسم صدسالهی خاندان_مقدم باید اجرا بشه. رسمی که خودم مخالف صد در صدش بودم اما میتوانست من را به خواستهی قلبیم برسونه……..
قسمتی از متن رمان نبش قلب
رخ به رخ هم بودیم….. حق تنهایی رفتن نداری؟…..بهم اعتماد نداری کیان؟…بهت اعتماد دارم…این رفتارات چیه؟….به آدمای بیرون اعتماد ندارم…..عصبی شدم و تن صدام و بالا بردم…..تک خنده عصبی هم زدم…..این بازهم اعتماد من رو زیر سوال میبره؟!….لحنش آرومتر از قبل بود…. نمیبره کیمیا!……من به اندازهی چشمام بهت اعتماد دارم…. پس چرا نمیذاری تنها برم؟….
چون تو برهای و آدمای بیرون گرگن…..یه لحظه نفهمیدم چی شد و وجود مادر جون رو نادیده گرفتم سرش فریاد زدم…..تو این وسط چی؟….متعجب تو چشمهام زل زد و لب زد…من؟…..آره تو؟من سگتم…… دیگه نتونستم حرفی بزنم که نگاهم به مادرجون کشیده شد که با این حرف کیان بلند شد و ایستاد.
چهرهاش نشون میداد از اینکه پسرش خودش رو خوار و ذلیل کرده چه قدر ناراحته…..در ورودی رو کیان باز کرد و بدون اینکه تو چشمام نگاه کنه با دست اشاره زد….حالا بفرمایید برسونمت….. سر جام ایستاده بودم و حرکتی نمیکردم که سرش را بالا اورد و چشم تو چشم شدیم…. چیه؟…..نکنه هنوز قانع نشدی؟!……. با قدم های آروم از مقابل نگاهش رد شدم……