دانلود رمان نسل دلدادگان نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا
موضوع رمان: عاشقانه، درام
نویسنده رمان: زینب محمدی
تعداد صفحات: 269
خلاصه رمان: رمان نسل دلدادگان روایتگر خاندانیست که برای عشق میجنگند؛ عشقی که در گذشته اتفاق افتاده و در این میان کینهای پر از نفرت قلبی را سیاه کرده، حالا برای عشاق دیروز و امروز اتفاقاتی در شرف وقوع است! قلب هایی پر از عاشقانههای بیانتها.
قسمتی از متن رمان نسل دلدادگان
نه بابا تو رحمتی نفسم. بعد خداحافظی با مامان مسیر خونه رو طی کردیم و به محمد سام گفتم سر کوچه نگه داره از ماشین پیاده شدم و به سمت خونه رفتم. زنگ در رو زدم و بعد دقایقی مامان در رو باز کرد و بیرون اومد با هم سمت ماشین رفتیم. مامان رو به زور روی صندلی جلو نشوندم و خودم صندلی عقب نشستم و حرکت کردیم تو راه بودیم محمدسام با مامان حرف میزد. محمدسام با من و مامان صمیمی شده بود.
محمد سام بی اندازه مهربون بود و غرور تو این بشر جایی نداشت. سلنا حق داشت عاشقش بشه. وقتی نگاهت میکرد چشماش پر از مهربونی بود تو این مدت کم اونقدر بهم محبت کرده بود و شد برادری که همیشه آرزوش رو داشتم. چهره اش شبیه بابا بود. من قبول کرده بودم که پدر، اون پدر منم هست. به خونه رسیدیم و محمد سام با ریموت در بزرگ عمارت معیریان رو باز کرد. ماشین رو به داخل هدایت کرد و گفت:
خب خانومای محترم به کلبه درویشی ما خوش اومدین . مامان رو به محمدسام گفت: زنده باشی پسرم خوشحالم که تیارا خانواده ای مثل شما داره محمد سام لبه ی چادر مامان رو گرفت و بوسید و گفت: شمام عضو خانواده ی مایین وقتی شما رو میبینم یاد مادرم میفتم. از ماشین پیاده شدیم و به سمت خونه رفتیم امیرسام معیریان جلوی در بود. نگام کرد و گفت:چند ساعت نبودی؛ ولی برای من چند سال گذشت دخترم.