باغ استور
دانلود رمان و داستان کوتاه ☀️ اپلیکیشن رمان

دانلود رمان نفس به قلم سپیده فرهادی با لینک مستقیم

دانلود رمان نفس نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا

موضوع رمان: عاشقانه، اجتماعی 
نویسنده رمان: سپیده فرهادی 
تعداد صفحات: 142

رمان نفس

خلاصه رمان: دست المیرارو کشیدم وباخودم به طبقه سوم بردم.همون طورکه زیرلب غرغرمیکردپله های طبقات رو میشمرد. اه.آرومتربابا.دستم روازجاکندی. خب تند راه بیا دیگه ،ببین روزه اولی میخوای آبرومون بره. به اندازه کافی دیرکردیم. خب حالا.چه دیری.تابچه هاسرکلاس جمع شن طول میکشه.

قسمتی از متن رمان نفس 

قد بلندی داشت وباکفش های پاشنه بلندی که به پاداشت باعث میشدمن هنگام نگاه کردنش سرم رو بالا بگیرم.چیه؟میخوای یه عکس ازصورتش بگیراینجوری بهترمیتونی براش خواستگارپیداکنی……وقتی المیرا این حرف روزد همه زدن زیرخنده من هم خندیدم وگفتم: من اگه بیل زن بودم باغچه خودموبیل میزدم وواسه تویکی روپیدامیکردم بلکه ازشرت راهت بشم… دوباره بچه ها زدند زیرخنده نوشین گفت:مگه نمی خواستی بری پایین خریدکنی؟-چرا بریم دست المیرا روگرفتم وبه همراه بچه هاازکالس خارج شدیم.

المیرادوباره رشته کالم روبه دستش گرفته بودوشروع به حرافی کرده بوداین همیشه عادتش بودودرست یادمه
زمانی که ماباهم دوست شدیم من ازاین اخالقش خیلی خوشم اومده بود. آره من و ترانه نزدیک به هفت هشت ساله که باهم دیگه دوستیم.من وترانه سال اول دبیرستان باهم دوست شدیم و چون هردومون به یه رشته علاقه من بودیم، این باعث شدکه دوستی ما ادامه پیداکنه وبعدهم که باهم به یه دانشکده رفتیم

وحالا هرکاری که میکنیم باهم هستیم ،درست به قول داداشم که میگه بااینکه سایه همدیگروبا تیرمیزنیداما کسی جرئت نمی کنه درنبودیکیتون ازاون بدبگه…. و بعد شروع به خندیدن کرد. دستش رو فشردم وگفتم:آخه بچه هاماخیلی ازکارامون شبیه به همه شایدباهم شوخی کنیم اماهیچ کس نمیتونه این دوستی وصمیمیت رو ازبین ببره مگه نه المیرا؟
-کی گفته؟اصلا اگه همین حالا نوشین بگه این ترانه روسرببر میبرم و بعدشروع به خندیدن کردومن هم خندیدم.اینجور دوستی هاخیلی پایداره من ونوشین هم تودبیرستان باهم آشناشدیم ودرست مثل شمابه یک دانشگاه رفتیم.

منتها نوشین زود ازدواج کردآخه بچه هابین خودمون باشه آتیشش خیلی تندبود…… نوشین بادستش زدپشت الهه وزیرلب گفت:-بی ادب….. جلوی بوفه ایستاده بودیم که یهوچشمم خوردبه حمید،به سمت بوفه میومدالمیراروبه الهه گفت: واه واه هاپوکومارپیداش شد.نوشین ردنگاه ما رودنبال کردوبه همراه ماشروع به خندیدن کرد. الهه روبه من گفت: -اون یکی دوستش هم خوشکله….. سرم روچرخوندم وبه پسری که کناردست حمید میومد نگاه کردم وگفتم: -اسمش چیه؟

  • اشتراک گذاری
خلاصه کتاب
دست المیرارو کشیدم وباخودم به طبقه سوم بردم. همون طورکه زیرلب غرغرمیکردپله های طبقات رو میشمرد. اه.آروم تر بابا.دستم رو از جاکندی. خب تند راه بیا دیگه ،ببین روزه اولی میخوای آبرومون بره. به اندازه کافی دیرکردیم. خب حالا.چه دیری.تابچه هاسرکلاس جمع شن طول میکشه.
مشخصات کتاب
  • نام کتاب: نفس
  • ژانر: عاشقانه، اجتماعی
  • نویسنده: سپیده فرهادی
  • ویراستار: باغ استور
  • تعداد صفحات: 142
لینک های دانلود
  • 694 روز پيش
  • admin
  • 401 بازدید
لینک کوتاه مطلب:
ورود کاربران

تبلیغات متنی
درباره سایت
باغ استور: سایت اول رمان استور در گوگل از باغ است، دانلود رمان از اپلیکیشن و آپ باغ استور با کد تخفیف ویژه از بزرگترین باغ رمان ایران، دانلود رمان جدید از سایت فروش رمان باغ استور، کتاب رمان های عاشقانه برای آیفون و اندروید، Pdf/Apk
آخرین نظرات
شبکه های اجتماعی
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " باغ استور " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.