دانلود رمان هدیه شاهزاده نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا
موضوع رمان: عاشقانه
نویسنده رمان: اعظم فرخزاد
تعداد صفحات: ۲۴۱
خلاصه رمان: قریه لاله دره بیست کیلومتر با شهر تبریز فاصله داشت و من بعد از سالها به جاده ای قدم می گذاشتم که منتهی به این روستا می شد . روستایی که خاطرات دوران کودکی و نوجوانیم را در خود جای داده است . تفاوت عمده ای که دیده می شود ، آن زمان جاده ای خاکی و پر از گودال هایی بزرگ و کوچک بود و سنگ های ریز و درشت سر برآورده از جاده خاکی این ناهمواری ها را بیشتر می کرد و حتی تردد گاری ها را مشکل می نمود ولی ..
قسمتی از متن رمان هدیه شاهزاده
ولی حالا جاده صاف و آسفالت شده است که مستقیم به دروازه دهکده کشیده می شود و هر آدمی را با هر نوع سواری آسوده به دهکده هدایت می کند .هنوز هم آبادانی و سرسبزی و جلوه خاص اطراف جاده ، این روستا را متمایز از دیگر آبادیها می کند و من کوله بار خاطراتم را بر دوش دارم . خاطراتی که بعضی باعث آزردگی و برخی باعث شادی هستند از درب بزرگ و چوبی که ورودی اصلی دهکده بود اثری دیده نمی شود .
در مقابل خود دشتی گسترده از گیاهان خودروی بلند را می بینم . از ماشین پیاده شده به تماشا می ایستم برای دقایقی افکارم به سال های دورگذشته پرواز می کند . ارباب ، بلند بالا سوار بر اسبی سیاه است که از نژاد اصیل عرب می باشد، اسب سم به زمین می کوبد و بی قراری می کند تا دستور تاخت را از سوارش بگیرد و بتازد و ارباب بی توجه به نیاز مرکبش در مقابل این درب
بزرگ ایستاده . پسرش شاهین ، پیاده ، با شلاقی به دست با لبخند مداومش گویی اهالی را به تمسخر گرفته…
در حالی که بندهای چرمی و رشته رشته شلاق در میان تاب دستانش به اطراف پراکنده می شود . قامتش چون قامت پدر بلند و نیرومند است و در کنار توله همیشگی و غلام حلقه به گوشش رشید ، ایستاده . شاهین با لبخندی جذاب بر لبانش در واقع همان وحشی و سرکش نوزده ساله است که در ظاهر آرام مخفی شده . پدر شلاق را از دستش می گیرد ، دوری می زند و اسب را به یورتمه در میدانی که از دور مردم به وجود آمده جولان می دهد. دقایقی به سمتی می رود که چند نفری آن جا ایستاده اند و در پشت سرشان پشته های یونجه انبار شده
است .