دانلود رمان همراز نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا
موضوع رمان: همراز
نویسنده رمان: منیر مهریزی مقدم
تعداد صفحات: ۳۵۲
خلاصه رمان: داستان درباره ی دختری به اسم مژگان هستش که دارای یک برادره و مادرش رو سالها پیش از دست داده .علی رغم مخالفت های زیاد مژگان پدرش دوباره ازدواج میکنه و….
قسمتی از متن رمان همراز
تا آن شب كه زمزمه هاي عمه ها و پدر را از پشت در شنيدم قضيه را جدي نگرفته بودم. وقتي صحبت ها به زمزمه هاي آهسته تبديل شد دلهره به جانم چنگ انداخت. يواشكي پشت در اتاقم گوش خواباندم عمه مهين مي گفت : به خدا داداش نمي دوني چقدر خانمه. ملوك ديدش، مگه نه ملوك. و صداي عمه ملوك. آره به نظر من هم خيلي خانم و مقبول بود. خوبيش اينه كه بچه نداره. بچه اش نمي شده به همين خاطر با مژگان راه مي ياد.
نگران نباش. با چند لحظه تاخير صداي پدر را شنيدم. نمي تونم نگران نباشم. هنوز هم مي گم بهتره صبر كنيم وقتي مژگان هم مثل مجيد رفت سر خونه و زندگيش اون موقع اقدام مي كنيم. و باز صداي پر شور عمه مهين كه حالا خيلي ازش بدم آمده بود. اين حرف رو نزن داداش. مژگان الان سن حساسي داره كه نياز به سايه مادر داره. بهت قول مي دم كه راحت با هم كنار مي يان. خصوصاً از طرف فرشته خانم كه كاملاً خيالم راحته.
وصداي عمه ملوك.
داداش جان، مژگان اينقدر بزرگ شده كه بفهمه تو چقدر به خاطر اونا صبر كردي. من كه مي گم دل دل نكن. توكل به خدا اجازه بده مهين با فرشته خانم صحبت كنه و قرار بگذارند.