دانلود رمان همیشگی نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا
موضوع رمان: عاشقانه، اجتماعی
نویسنده رمان: خیال راد
تعداد صفحات: 787
خلاصه رمان: در خیالم درد کشیدم و درد را تا جان و تنم چشیدم؛ درد خیانت، درد تنهایی، درد نبودنت. مرغ خیالم را به روزهای خوش فرستادم؛ آنجا که دختری جوان بودم؛ پر از ناز و پر از احساس. آنجایی که با هم عشق را تجربه کردیم و قول ماندن دادیم. من خیالم؛ دختری که توانست با قدرت عشق خاطرهها را زنده کند. ما عاشق بودیم، ما نشانکرده بودیم؛ اما یک حرکت اشتباه، یک لغزش کوچک، یک پرواز از آسمان دلتنگی تو، همهچیز را تغییر داد.
قسمتی از متن رمان همیشگی
آب دهانم و قورت میدم ، حتی جرئت پلک زدن هم ندارم ، میفهمه که چطور نفس رو توی سینم حبس کرده ، میفهمه و با خیره شدن به چشم هام ، تهدید حرفش رو بیشتر به رخم میکشه ، با این وجود نمیتونم جلوی خودم و بگیرم و با صدای ضعیفی میگم : قول بده برای سروش اتفاقی نمی افته ! نگاهش رو از روم بر نمیداره ، توی چشم های سیاه و شیشه ایش هیچ حسی نیست ، انگار اون هم فراموش کرده کجاست و غرق افکار خودش شده ، چون بی اختیار زمزمه میکنه :باور کنم سروشو دوست داری ؟ حرفش ، به مزاجم خوش نمیاد…
اخم هام در میشه : چرا فکر میکنی دوستش ندارم ؟ معین : نمیدونم ، آخه آدم کسی که دوستش داره رو نمی رنجونه این طور نیست ؟ سکوت میکنم … توجیه وار میگم : عصبانی بودم ، خودشم میدونه عصبانی باشم از زمین و زمان شاکیم … معین : یعنی فکر کردی حتی اگه بدونه دلش نمیشکنه ؟ اگه به روت نمیاره چون دوستت داره ، عاشق واقعی اونه نه تو … سروش ، خیلی از تو عاشق تره … نگاهم و ازش میگیرم ، خیلی بهم بر میخوره ، خیلی عصبانی میشم … صاف میشینم و سکوت میکنم …
مثل همیشه موقع عصبانیت کلی فریاد بیخ گلومه اما برای اولین بار ساکت میشم ، ساکت میشم و بعد از چند نفس عمیقی که میکشم با صدای آروم و در عین حال خصمانه ای میگم : روان شناسی ۲ نیستی … حتی عاشقم نیستی ، مطمئنم ، من حتی شک دارم تو قلب و احساسم داشته باشی ! با وجود همه ی اینا ، حق اظهار نظر درباره من و نامزدم نداری … پوزخند تمسخر آمیزی میزنه … معین : دیگه حرفی واسه ی گفتن ندارم ، خسته شدم انقدر میخ و توی سنگ فرو کردم … از ماشین پیاده شو ، یادت تره این حرف هارو توی دلت چال کن و پیاده شو !