دانلود رمان هوای تو نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا
موضوع رمان: عاشقانه، اجتماعی
نویسنده رمان: نیلا
تعداد صفحات: 726
خلاصه رمان: بگذار آن باشم که با تو در کوهسار گام بر می دارد ، بگذار آن باشم که با تو در گلزار گل می چیند ، بگذار کسی باشم که احساس درون با او می گویی ، بگذار کسی باشم که بی دغدغه با او سخن می گویی ، بگذار کسی باشم که در غم سوی او می آیی ، بگذار کسی باشم که در شادی با او می خندی ، بگذار کسی باشم که به او عشق می ورزی …
قسمتی از متن رمان هوای تو
حتي روز هاي اول را هم براي ناهار به خانه مي امد ..سعيد دورا دور مواظبم بود…از پارسا اطلاع چنداني نداشتم..سرش به كار خودش گرم بود..مي رفت و
مي امد..گاهي چند روزي مي شد كه او را نمي ديدم ..اوضاع روحيم بشدت بهم ريخته بود در ماه سوم بارداريم بودم حس و حالم تؽيير كرده بود…صبحا كه از خواب بيدار مي شدم با يك چرخش كوچكم سريع اسيد معدم ..
هجوم مي اورد بالا و مجبورم مي كرد صبح زود با شكم خالي هر آنچه كه درون معده ام بود و نبود را لا
..بياور م ميلم به صبحانه نمي رفت …رنگ و رو رفته و زرد شده بودم ..به ظاهر همه … چيز خوب پيش مي رفت و مشكلم تنها مراقبت بي از حدشان بود صبح يكي از روزها كه از سر بيكاري در تراس اتاقم..ايستاده بودم و به درختان تنومند حياط چشم دوخته بودم … حاج خانوم در اتاق را باز كرد و به دنبالم وارد تراس شد و گفت اينجايي.. انقدر صدات مي كنم ؟ –
كارم داشتيد؟ اماده شو بايد بريم…كجا؟ خونه عمه عزرا با گنگي نگاهش كردم كه با نگاهي كينه توزيانه در چشمانم خير شد و گفت تو كه به اين چيزا اعتقاد نداري … بايد فاميل و غريبه ها براي پسرم ختم قران …بگيرن