دانلود رمان هوژین نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا
موضوع رمان: عاشقانه
نویسنده رمان: مرجان مرندی
تعداد صفحات: 1454
خلاصه رمان: از تاکسی که پیاده شد هجوم هوای سرد دی ماه پوست صورتش را به گزگز انداخت. شال گردن بافت عزیز جون را تا روی بینی اش بالا کشید و به سمت قنادی آن سوی خیابان رفت. داخل قنادی هوا گرم بود و خبری از سوز سرمای بیرون نبود. به سمت صندوق رفت و فیشش را بیرون آورد و گفت: دیروز کیک سفارش داده بودم. لحظه ای بعد وقتی کیک خامه ای سفید رنگی که رویش طرح گوشی پزشکی جا خوش کرده بود، مقابلش قرار گرفت…
قسمتی از متن رمان هوژین
مستانه بی خیال شانه بالا انداخت و شالی را که با لاقیدی تا پشت گوش هایش عقب نشینی کرده بود را کمی جلو کشید که آیناز گفت: پسر خاله ی فرید خیلی ازت خوشش اومده بودا آخر هفته میای بریم دربند؟ اونم میاد شاید با هم اکی شدین نمیاد ازش میدونی که اهل دوست نیستم. آیناز با خنده گفت: یادم رفته بود فقط رو به نفر کراش داری همان لحظه دوباره صدای زنگ موبایلش بلند شد و جلوی جواب دادنش را گرفت…
گوشی را از کیفش بیرون آورد و وقتی اسم آرسام را دید با لبخند آیکون سبز رنگ را لمس کرد و گفت: چی میگی آرسام؟ چرا این قدر پشت هم زنگ می زنی؟ صدای آرسام بلند تر از حد معمول در گوشش پیچید: قبول شدم ،مستانه همونی که می خواستم مهندسی معماری امیر کبیر جیغ مستانه هم بلند شد وای آرسام مبارکه …. می دونستم قبول میشی. دوباره صدای رعد و برق بلند شد مستانه پتو را تا روی شکمش بالا کشید و چشم های خسته اش را روی هم فشار داد تا زودتر خوابش ببرد خواب اما با چشم هایش قهر کرده بود و پشت پلکهایش تصاویری از گذشته رژه می رفتند.
سیما جون مادر آرسام به مناسبت قبولی پسرش مهمانی گرفته بودا مستانه به دفتر پدرش رفته بود. خانم صولتی منشی پدرش تا او را دیده بود با لبخند از روی صندلی اش بلند شده و با خوشرویی سلام کرده بود. مستانه پرسیده
بود بابا توی اتاقشه؟! به سر رفتن حسابداری الان مستانه سری تکان داد و به سمت اتاق پدرش رفت و در را باز کرد و به سمت میز چوبی شیک و بزرگ انتهای اتاق رفت و روی صندلی آن نشست…