دانلود رمان هکر قلب نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا
موضوع رمان: عاشقانه، اجتماعی
نویسنده رمان: مهلا علی راد
تعداد صفحات: 472
خلاصه رمان: من هلیا….ملقب به هکر قلب… و تو پسری مرموز….ملقب به هکر ماشین… من دختری که نه عاشق بوده و نه سعی به معشوق شدن داشته… داستان من و تو داستان دو آدمی است پر غرور… باخت از آن من نیست….. عشق من تو را به زانو در خواهد آورد… یاد من قدم هایت را سست میکند…. و نگاه من دین و ایمانت را به آتش میکشد و تو در خاکستر چشمان من خواهی سوخت…. این من نیستم که غرورم را شکسته و اعتراف میکند….رمز قلبت در دستان من است…. پس زانو بزن… و در آخر…. من دختری که عاشق نمیشوم ….ولی وقتی در های قلبم برای تو باز شد تو را هم دیوانه ی خودم میکنم……
قسمتی از متن رمان هکر قلب
جزوه رو از توی کیفم در آوردم.گرفتم سمتش.اون هم جزوه رو گرفت و گفت:متشکرم. در حالی که سعی میکرد بی اهمیت باشه پرسید:مثل اینکه بالخره رو به روی شروین وایسادید… اول داشتم تجب میکردم که اون شروین رو از کجا میشناسه.بعد یام اومد که دوسته داداششه…علاقه ی شروین به من هم که احتیاج به دونستن نداشت.خندیدم و گفتم…
من از اول هم علاقه ای به شروین نداشتم. میخواست باز هم سوال بپرسه…این سوال صد در صد در مورد پارسیان بود….و من هم نمیدونستم چه جوابی بدم…چون اگه میگفتم یه آشناس با توجه به اون جا بودن شروین میگفت چه دختر ولی هستم اگر هم میگفتم باهاش دوستم دیگه نمیتونستم به راحتی به شروین نزدیک بشم.برای همین قبل از اینکه اون حرفش روبزنه
گفتم:ببخشید آقای رجبی.من واقعا دیرم شده..جزوه رو اگه براتون مشکلی نیست فردا بیارید. حرفشو خورد و گفت:البته. ممنون.خدافظ… خداحافظ.
گوشیم رو در آوردم. اولین کاری که کردم شماره ی پارسیان رو که بهم زنگ زده بود ذخیره کردم و از دانشگاه خارج شدم و به خونه برگشتم. بابا تصمیم به رفتن گرفته بود..من از قبل بهش گفته بودم از نظر من مشکلی نداره.هفته ی دیگه میرفتن. روز چهارشنبه هم اتفاق خاصی نیفتاد.جز اینکه حس میکردم شروین میتونه حس خاصی رو نسبت بهم داشته باشه.نمیدونم چرا…ولی حس زنون ام میگفت…استاد هم گفت که هنوز پروژه ها رو نگاه نکرده.و حداکثر تا یکی دوهفته ی دیگه بهمون خبر میده.دیگه ذوق و شوقی نداشتم…خودم رو هم سرزنش نمیکردم.