دانلود رمان وفای عشق نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا
موضوع رمان: عاشقانه
نویسنده رمان: مریم امینی
تعداد صفحات: 313
خلاصه رمان: این رمان حقیقتی است راجع به دختری به نام محیا که دانشجوی سال سوم کامپیوتر و از خانواده ای مرفه میباشد و به دلیل علاقه ی زیاد به نواختن پیانو تصمیم به شرکت در کلاس پیانو را دارد.
در این بین محیا که تا به حال ذهن و فکرش به تحصیل بوده است و نیز از سر غرورش هیچ پسری نتوانسته توجه او را به خود جلب کند؛ با عرشیا آشنا میشود و بی خبر از اینکه عرشیا کیست و این آشنایی ناگهانی به کجا کشیده خواهد شد..؟
قسمتی از متن رمان وفای عشق
گوشی رو قطع کردم ، بس که این دختره فک می زنه سرم درد گرفته بود . به رختخواب رفتم تا به کم استراحت کنم . بعد از چند روز که شروع امتحاناتم بود ، حالم هم بهتر شده بود و خدا رو شکر تو این مدت به تمام درسام رسیده بودم و چیزی از قلم نمونده بود . اما یک چیزی بد دلم رو به درد آورده بود . جلسه ی بعد از اون اتفاق که به کلاس پیانوم رفتم ، بی تفاوتی دوباره ی عرشیا حسابی حالم رو گرفتا نمی دونم چرا اینقدر حساس شده بودم ،
به خصوص به رفتارهای عرشیا نسبت به خودم . اون روز هم سردتر از همیشه با من برخورد کرد ، حتی یک کلام هم نپرسید که بهترم یا نه ؟ ازش بدم اومد . یعنی اینقدر واسش بی اهمیت تر از شاگردان دیگش بودم که با اون ها به گرمی و صمیمی برخورد می کرد ، اما با من درست به عکس اون ها ؟ و چیز دیگه ای که اون روز بیشتر مایه ی عذابم شد ، اومدن نازنین به آموزشگاه بود و نزدیکی بیش از حدش به عرشیا ! چند بار تصمیم گرفتم بی خیال بشم یا حتی آموزشگاهم رو عوض کنم، اما منصرف شدم و ترجیح دادم به جای این خود خوری و حساس شدن بیش از حدم به این موضوع ، منم همچون خودش بی تفاوت بشم .
طوری که واسم با بقیه هیچ فرقی نمی کنه ، با این وجود یک چیزی ته دلم مانع از این تصمیم می شد . ایام امتحاناتم کمتر دانشگاه بودم ، اما چند باری عرشیا رو توی قسمت های اداری دیدم و یک دفعه هم با پدرش ، دکتر رهنما توی اتاق مدیر گروه کامپیوتر و الکترونیک بودند که چون من هم واسه ی کاری رفته بودم اونجا دیدمش . اما این بار نگاهش عجیب و مبهم بود و یک جور شیطنت رو در چشمانش دیدم ! کارم که با مدیر گروه تمام شد ، خواستم از اتاق برم بیرون که عرشیا اشاره کرد بیرون منتظرش باشم .