دانلود رمان و باز سرنوشت نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا
موضوع رمان: عاشقانه، اجتماعی
نویسنده رمان: helga1980
تعداد صفحات: 336
خلاصه رمان: نازنین، به علت ورشکستگی پدرش مجبور می شه، آواره این ور اونور باشه و سر از خونه امیر علی فروهر ،که داره دوره تخصصش رو می گذرونه اون هم تو جاپوون، در می اره البته به واسطه عموی امیر علی که به نوعی در آوارگی این حاج خانوم مقصر بوده،….
قسمتی از متن رمان و باز سرنوشت
با یاد آوري روز قبل حس بدي بهش دست داد، خانوم جون رفته بود به سري بزنه به خواهرش، تقریبا بعد از رفتن سهیلا، خانوم جون از کنار نازنین جم نخورده بود، به محض بیرون رفتن خانوم جون نازنین به آژانس گرفته بود به مقصد بهشت زهرا، چادر چاقچورش رو سر کشیده بودو رفته بود تلافي يه هفته دوري رو در بیاره هر چي تو اون هفته التماس کرده بود ، نگذاشته بودند بره سر خاک، نمي دونست متصل به کدوم عقیده خانوم جون مي گفت بعد خاک سپاري تا یه هفته نباید به مرده سر زد، ولي غربت هفته گذشته و بغضی که به خاطر حضور خانم جونو امير علي تو اون خونه تو گلوش مونده بود …
دیگه بهش امون نداده بود ، به محض بیرون رفتن خانوم جون نازنین دست به کار شده بود ، از سرما زمین تنش سر شده بود، نه تنش یاری می کرد به تکون خوردن نه خودش ميلي داشت ، داشت به این فکر می کرد که شب رو هم بمونه ، گرچه تو طول روز هم تو اون قطعه رفت و آمدي آنچناني نديده بود ولي با تاریک شدن هوا، به آن به خود اومده بود ، دیگه خیلی وقت بود حرفهاش تموم شده بود ، فقط زل زده بود به خاک سرد ، به اون عکسي رو پایه چوبی موقت نشسته بود و داشت با لبخند نگاهش مي کرد ….
ترس بدي داشت تو تنش مي نشست، سعي مي کرد به اشتباهی که کرده فکر نکنه، مي دونست نادوني کرده ، تا صبح تک و تنها ، حتي اگه مامور هاي بهشت زهرا هم در حین گشت مي ديدنش بازم چه اعتباري داشت کاری به کارش نداشته باشند ، معدش تیر کشید ، یه نگاهی به اطراف انداخت ، درختي هم نبود که به خیال خودش تا صبح تو پناهش بشینه ، مي دونست گند زده ولی دلش نمی خواست به عمق قضیه فکر کنه ، به آن احساس کرد صداي قدمهايي رو مي شنوه ، به معناي واقعي مو به تنش سیخ شده بود ، یا شایدم بیشتر مسخ شده بود …