باغ استور
دانلود رمان و داستان کوتاه ☀️ اپلیکیشن رمان

دانلود رمان پادمیرا به قلم مبینا مهراور با لینک مستقیم

رمان پادمیرا نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا

موضوع رمان: عاشقانه، اجتماعی 
نویسنده رمان: مبینا مهراور
تعداد صفحات: 671

رمان پادمیرا

خلاصه رمان: همیشه به اینجای ماجرا که می رسید از فکر و خیال می امدم بیرون. دیگه چهره ای از اون پسر دستفروش تو ذهنم نبود و نمی تونستم ادامه ی خاطراتم رو بدون صورتش تصور کنم. راسته که میگن از دل برود هرآنکه از دیده رود. منم همینطوری شدم سالیان سال از اون قضیه گذشت و هر روز یه چیزی از اون فرد رو فراموش می کردم. دختری هستم عاشق یه پسر دست فروش شدم و بهش پول دادم تا بره برای خودش کار پیدا کنه و بیاد خواستگاریم ولی اون پسر میره و دیگه پیداش نمیشه.

قسمتی از متن رمان پادمیرا 

متقابلا اخمی کرد و گفت: من هیچی رو پنهون نمیکنم، در واقع این تویی که مامان رو حرص میدی، تویی که مثل نادون ها رفتار میکنی، تویی که هنوز بزرگ نشدی. با هر حرفی که میزد آتیش قلبم رو بیشتر می کرد. خانوم کلی کثافت کاری کرده بود تازه طلبکارم بود. نفسم رو از حرص بیرون دادم و دهن باز کردم تا همه چی رو بگم. ماهرو خانوم فکر نکن نمی دونم چه غلطی کردی من از همه چی خبر دارم. به وضوح رنگ از رخسارش پرید…

با چشمانی که از تعجب گرد شده بودن زل زده بود به من.  پوزخندی زدم و گفتم: نزار جلو مامان همه چی رو بگم پس بی سر و صدا غذات رو بخور. بعد انگار که چیزی یادم اومده باشه ادامه دادم: آهان! گوشیت هم بده من که خودم حال اون فرهام عوضی رو می گیرم. با صدایی که از بغض زیاد می لرزید گفت: یعنی میتونی؟؟ از حرص لب پایینیم رو گاز گرفتم و گفتم: آره چرا نمی تونم.

مامان که تا الان ساکت بود و حرفی نمی زد بالاخره به حرف اومد و با تعجب گفت: اینجا چه خبره؟؟چرا به من هیچی نمیگید؟ فرهاد کیه؟ ماهرو با التماس نگاهم کرد که به مامان هیچی نگم، علارقم میل باطنیم با چشمم مطمعنش کردم که چیزی بهش نمیگم.  نگاهم رو از ماهرو گرفتم و قفل مامان کردم.

  • اشتراک گذاری
خلاصه کتاب
همیشه به اینجای ماجرا که می رسید از فکر و خیال می امدم بیرون. دیگه چهره ای از اون پسر دست فروش تو ذهنم نبود و نمی تونستم ادامه ی خاطراتم رو بدون صورتش تصور کنم. راسته که میگن از دل برود هرآنکه از دیده رود. منم همینطوری شدم سالیان سال از اون قضیه گذشت و هر روز یه چیزی از اون فرد رو فراموش می کردم. دختری هستم عاشق یه پسر دست فروش شدم و بهش پول دادم تا بره برای خودش کار پیدا کنه و بیاد خواستگاریم ولی اون پسر میره و دیگه پیداش نمیشه.
مشخصات کتاب
  • نام کتاب: پادمیرا
  • ژانر: عاشقانه، اجتماعی
  • نویسنده: مبینا مهراور
  • ویراستار: باغ استور
  • تعداد صفحات: 671
  • منبع تایپ: باغ استور
خرید کتاب
27,600 تومان
دانلود بلافاصله پس از پرداخت
  • برچسب ها:
  • 195 روز پيش
  • admin
  • 101 بازدید
  • 27,600 تومان
لینک کوتاه مطلب:
دیگر نوشته های
ورود کاربران

تبلیغات متنی
درباره سایت
باغ استور: سایت اول رمان استور در گوگل از باغ است، دانلود رمان از اپلیکیشن و آپ باغ استور با کد تخفیف ویژه از بزرگترین باغ رمان ایران، دانلود رمان جدید از سایت فروش رمان باغ استور، کتاب رمان های عاشقانه برای آیفون و اندروید، Pdf/Apk
آخرین نظرات
شبکه های اجتماعی
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " باغ استور " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.